38

567 108 32
                                    

چانیول

چانیول گردنش و میبوسید، گاز میگرفت و می‌مکید. بکهیون ناله میکرد و با ناخناش به کمرش و چنگ مینداخت. عاشق صداهای مشتاق و نیازمندی بود که بکهیون تولید میکرد. چانیول عقب کشید تا بهش نگاه کنه.

"خدایا، خیلی خوشگلی؛ یه بهم‌ریخته‌ی خوشگل و جذاب. بهم بگو بیبی. چی میخوای؟"

اذیت کردنش کار موردعلاقه‌ی چانیول بود.

"خودت میدونی دقیقن چی میخوام یول... اذیتم نکن"

چانیول آروم خندید و آلت‌های برهنه‌شون و بهم مالید. بکهیون لب پایینش و گاز گرفت و سرش و به عقب پرت کرد.

"اونجوری که خوش نمیگذره. بهم میگی چی میخوای یا همین‌جا باید تمومش کنیم؟"

چانیول پرسید و شستش و روی لب پایین بکهیون که بخاطر بوسه‌شون ورم کرده بود کشید.

"با... باهام عشق بازی کن. مثل دفعه‌های قبل سخت منو به گا نده. اینبار برام وقت بذار. میتونی؟"

چشمای بکهیون تقریبن نیمه بسته بودن.

"البته که میتونم. بچرخ"

چانیول دستور داد و بکهیون سریع اطاعت کرد و صورتش و توی بالشت فرو برد.

چانیول روش خزید و بوسه‌های خیسی رو پشتش به جا گذاشت. بکهیون به بدنش قوس داد و چانیول‌ باسنش و بالا آورد. هر دو سمتش و بوسید و بعد شروع به لیسیدن ورودیش کرد. بکهیون از لذت میلرزید.

"شاید اینکه ازت خواستم برام وقت بذاری... آههه... ایده‌ی بدی بود. فاک! میخوام داخلم حست کنم چانیول"

چانیول پوزخند زد و زبونش و دور حفره‌ش چرخوند ولی واردش نکرد. بکهیون آروم باسنش و عقب کشید و ناله کرد. چانیول نزدیک بود کنترلش و از دست بده و بخاطر صداهایی که تولید میکرد همون موقع واردش بشه. ولی بعد عقب کشید و دوتا از انگشتاش و روی لبش گذاشت.

"ساک بزن"

بکهیون وقت و تلف نکرد و دهنش و باز کرد. جوری انگشتای چانیول و می‌مکید که انگار زندگیش به این کار وابسته‌ست. ناله‌ها و صداهایی که تولید میکرد حسابی خیس، کثیف و شهوت‌انگیز بودن. چانیول از تصور آلتش توی اون دهن غرید. انگشتاش و بیرون کشید. یه اتصال خیس بین دستش و لبای سرخ بکهیون بوجود اومد.

"باسنت و بگیر بالا بیبی‌بوی"

چانیول با صدای هاسکی‌مانندی دستور داد. آلتش سخت شده بود و فقط دلش میخواست خودش و داخل اون حفره‌ی گرم فرو کنه. بکهیون کاری که ازش خواسته بود و انجام داد و چانیول هر دو انگشتش و واردش کرد.

بکهیون ملافه‌ رو توی مشتاش گرفت.

"آه!... فاک!"

چانیول چند بار انگشتاش و عمیق داخلش فرو برد و بعد از هم بازشون کرد.

ᥫ᭡Lawfully twistedWhere stories live. Discover now