Holding hands

328 40 1
                                    

ووت و کامنت فراموش نشه💚
____________

هری اون شکاف رو درست چند ثانیه قبل از اینکه دریکو ببینه، دید.

پاتیلشون داشت منفجر میشد.

اون و ملفوی هردو خم شدن تا بال سوسک رو بردارن و-

"بوووووووم!!!"

ده دقیقه قبل

چشمهای سرد و مشکی اسنیپ توی کلاس چرخید:"امروز میخوایم معجون اتصالِ فریبنده درست کنیم. کسی میدونه اون چجور معجونیه؟"

دست هرماینی بالا اومد و کاملا واضح بود که اسنیپ اون رو نادیده گرفت.

"هیچکس؟"

هرماینی نفسش رو بیرون داد و سرجاش وایساد.

"خانم گرنجر؟"

هرماینی به اسنیپ زل زد:"ما الان سال هشتمیم، سال آخر منه و من خیلی بیشتر از تو ترسناک شدم، پس بهت پیشنهاد میدم دهنتو ببندی و بزاری حرفمو بزنم."

دهن اسنیپ از تعجب باز موند.

"معجونِ اتصالِ فریبنده یه معجون مثل معجون عشقه. با این تفاوت که برعکس معجون عشق، این معجون فقط روی کسایی که تاثیر میزاره که واقعا از درون درگیرِ شخصی شده باشن. این معجون به صورت 24 ساعت روح هاشون رو به هم متصل میکنه، طوری که برای عشقشون کاری از دستشون بر نمیاد. بیشتر هم برای اینکه بفهمیم کسی از ما خوشش میاد یا نه استفاده میشه."

هرماینی دوباره به اسنیپ زل زد و سرجاش روی صندلی نشست.

دهن اسنیپ قبل از اینکه سرش رو تکون بده فقط برای یه لحظه کار کرد:"درسته، خانم گرنجر،ازتون ممنونم. همتون قراره یکی از اون ها رو که فقط ده دقیقه تاثیر دارن درست کنید و روی یارتون امتحانش کنید. مواد و مراحل روی تخته نوشته شده. اگه پاتیلتون با منفجر شدن فاصله ای نداشت، توش بال سوسک میندازید و ادامه میدید. شروع کنید."

هری بلند شد و مواد رو سر میزی که با ملفوی شریک شده بود آورد.

ملفوی هیچی نگفت و مشغول خُرد کردنِ دمِ اژدها شد.

خُرد کردنشون و ریختنشون داخل پاتیل فقط 5 دقیقه طول کشید و بعد اون اتفاق افتاد.

هری اون شکاف رو درست چند ثانیه قبل از اینکه دریکو ببینه، دید.

پاتیلشون داشت منفجر میشد.

اون و ملفوی هردو خم شدن تا بال سوسک رو بردارن و-

"بوووووووم!!!"

اون دوتا پسر با ترس به دستاشون نگاه کردن.

تمام افراد حاضر توی اون کلاس به اون ها زل زده بودن.

دریکو ملفوی و هری پاتر در حالی که دستاشون توی دست همدیگه بودن، به هم چسپیده بودن.

____________

دیدید چه اتفاقی افتاد؟*-*

راستی ووت و کامنت فراموش نشه ببینم
اصلا هستید؟💚

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: Jun 18, 2023 ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

Drarry Oneshots [Persian Translation]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt