فیلیکس دستشرو روی شونه پسری که بنظر همسن و سالش بود گذاشت
*اروم باش
چیشده؟+من.. من نمیدونم چه حسی دارم.. من.. فک کنم.. ینفر.. هست.. که دوستش دارم
فیلیکس خندهای کرد
*میتونم بپرسم اون فرد تهیونگه یا نه؟
جونگکوک متعجب بهش نگاه کرد
+از کجا فهمیدی؟
*خب.. مشخص بود
تاحالت خودتو وقتی که داری بهش نگاه میکنی دیدی؟
تازه همین امروز اشنا شدیم ولی من دوست داشتم باهات صمیمی بشم پس زیر نظر داشتمتجونگکوک بغض کرد
+چیکار کنم..
*کمکت میکنم باشه؟
جونگکوک سر تکون داد
*شمارتو میدی؟
اینطوری میتونیم همیشه در ارتباط باشیم+اره.. حتما خوشحال میشم
و شمارش رو به فیلیکس داد و فیلیکس هم همون لحظه بهش پیام داد
*قراره کلی شیطونی کنیم کوکی
جونگکوک خندید و دوتا پاستیل برداشت و یکیشو به فیلیکس داد
+چند سالته؟
*چهارده
+جدیی؟ پس هم سنیممم
*حدس میزدمم
+یعنی با هیونجین هیونگ سه سال فاصله سنی دارین
*اره دقیقا و توهم با تهیونگ هیونگ دوسال فاصله سنی داری
+میشه به هیچکس حتی هیونجین هیونگ نگی که من چه حسی به تهیونگ دارم؟
فیلیکس دستش رو روی شونه های جونگکوک گذاشت
*نمیگم نگران نباش
ولی قول نمیدم سر به سرت نزارم!جونگکوک خندید و سر تکون داد و هردو مشغول حرف زدن شدن..
تهیونگ و هیونجین درحال ور رفتن با وسایلایی که حتی مشخص نبود چیبود بودن
^منو تو میتونیم دوستای صمیمی بشیم
-اهوم.. صد در صد
^فک کنم همین اول کاری اینو بپرسم خوب نباشه اما.. کسی هست که بهش علاقه داشته باشی؟
تهیونگ کمی مکث کرد و با ناراحتی جواب داد
-اره..
^اوه.. چرا یهویی ناراحت شدی؟
چیزی شده؟-وقتی ندونی چه حسی بهت داره خیل سخته..
^یعنی چی؟
-یعنی اینکه من حتی نمیتونم ریسک کنم و ازش بپرسم چه حسی بهم داره
^اون کیه؟ و چرا نمیتونی بپرسی؟
-چطوری از جونگکوکی که چهارده سالشه بپرسم ههییی تو به منی که برادر ناتنیتم چه حسی داری..
ESTÁ A LER
𝐓𝐡𝐞 𝐦𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐞𝐲𝐞𝐬
Fanficوضعیت: درحال آپ.. 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫; 𝐉𝐞𝐨𝐧 𝐋𝐮𝐤𝐚 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞; 𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤,, 𝐒𝐮𝐛 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞; 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞; 𝐅𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐒𝐦𝐮𝐭 تهیونگ برادر بزرگتر ولی ناتنی جونگکوکه و علاقه خاصی به...