•8•

1.4K 107 4
                                    

-فاااك كاش ميذاشتم تو همون كوچه ميموند تا بابا يه تير توي مغز بي خاصيتش خالي ميكرد

با تموم شدن حرفش با انگشتاش ضربه اي به سر تهيونگ زد

-نگا كاملا خاليه بايد بديم اون سنجابا كه توي كارخونه ويلي ونكا بودن بيان بندازنش تو اشغالدوني پيش دوستاش (ويلي ونكا رئيس كارخونه شكلات سازي توي چارلي و كارخونه شكلات سازيه)

'اينو ولش كن بيا بريم الان شك ميكنن

-باشه تو برو منم الان ميام

جك سرشو تكون داد و از اتاق بيرون رف .كوك سمت تهيونگ كرد و با ديدن چشماي بستش ضربه ارومي به گونش زد

-هي بيدار شو هي باتوئم هويي

ته چشماشو مقداري فاصله داد

•هومم؟

-من الان ميرم بيرون و تو ميموني توي اتاق تحت هيچ شرايطي بيرون نميايي

•نرو

-يني چي نرو خانوادم اومدن

ته دستاي كوك و گرف

•نميخوام بري ..ديگ نه

-من همینجام زود میام

•قول میدی ؟

-اره قول میدم تو بخواب من‌میام

کوک دستاشونو از هم جدا کرد و از اتاق بیرون رف

-سلام‌مادر‌ سلام‌پدر‌ خوش اومدین

مادرش از روي مبل بلند شد و سمتش اومد تا كامل بررسيش كنه

^حالت خوبه پسرم؟ داشتي از پله ها ميفتادي اتفاقي برات نيفتاد ك؟

-من خوبم مادر نگران نباشيد

مادرش نفس عميقي كشيد

^اينقدر مارو نگران خودت نكن پسرم ما ديگ پير شديم

-متاسفم واقعا نميخواستم نگرانتون كنم

با شنيدن صداي تلفنش سمت اتاق چرخيد

-تلفنم داره زنگ ميخوره الان ميام

وارد اتاق شد و با ديدن اسم الينا روي گوشيش چشاش گشاد شد و بعد از كمي مكث جواب داد

-سلام الينا

~ واي خداروشكر جواب دادي كوكي

-چيشده اين وقت شب...

~از تهيونگ هيچ خبري نداريم غروب باهاش حرف زدم و ميخواست بياد خونمون ولي نيومده و هرچقدر به گوشيش زنگ ميزنم خبري نيس ازش

-چه كمكي از دست من ساختس؟

~ميتونم بيام پيشت ؟ من ..من كسيو ندارم و نياز دارم با كسي حرف بزنم

-اممم راستش ..

~خواهش ميكنم

-باشه بيا الان برات لوكيشن ميفرستم

Again??Where stories live. Discover now