Black cat

325 77 26
                                    

Part - 6

"خب"
"خب؟"
یونگی نگاهی به جیمینی که بستنیش رو فقط داشت لیس می‌زد و به آسمون نگاه می‌کرد انداخت و عصبی دست به سینه شد.
"پس قصد گفتنش رو نداری؟"
جیمین دوباره لیسی به بستنی شکلاتی توی دستش زد.
"گفتن چی؟"
صدای خنده‌ی هیستریکش بلند شد و بعد یه چرخیدن دور خودش برگشت و با صدای بلند گفت
"خودت رو زدی به نفهمی یا احمق بودی از اولش؟"
جیمین که دیگه داشت بهش برمی‌خورد، لب‌های یخ زده و خیسش رو کج کرد و برای یونگی چشم‌هاش رو سفید کرد.
"چون دوست ندارم."
یونگی بستنیش رو از دستش کشید و بالا گرفتش تا قد نیم وجبیش بهش نرسه.
"که اینطور پس بستنی و انبه و نون خامه‌ای به همراه آیس کافی هم دوست نداری."
با بستنی توی دستش بی‌توجه به پسری که چشم‌هاش کم کم داشت به خاطر کامل نخوردن بستنیش به خیسی می‌رفت، دور زد و پشت کرد بهش.
راهش رو پیش گرفته بود و داشت زیر لب غر می‌زد که جیمین با صدای بغضی و بلند گفت
"باشه مرتیکه‌ی یابوی گربه سیاه، معذرت می‌خوام."
یونگی خوشحال چرخید سمتش و وقتی چشم‌های اشکیش رو دید بدجور جا خورد و رد نگاه اون بچه رو دنبال کرد.
"فقط به خاطر بستنی؟"
جیمین بستنی رو سریع از دستش بیرون کشید و گفت
"دقیقا فقط به خاطر بستنی معذرت خواهی کردم، اگرنه اصلا به من چه که تو مکان عمومی سکس می‌کنید."
قبل از ترک یونگی شوکه و حیرت زده که مثل مین روی زمین فیکس شده بود با خنده گفت
"شب می‌بینمت مستر ام‌سی، همون جایی که اولین بار دیدی من رو."
با خوشحالی پشت کرد و راهش رو گرفت تا از روی پلی که ایستاده بودن دو نفری گذر کنه که در آخر گفت
"خوراکی‌هام هم یادت نره بای بای پیشی سیاه."
یونگی با شوک برقی‌ای ک انگار بهش وارد شده بود خنده‌ای بلند سر داد و لگد و مشت محکمش رو از حرص به پل فلزی زد.
"لعنت بهت لعنت بهت، لعنتت بهتتتت."

"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Yoonmin | 𝐀𝐔Where stories live. Discover now