🔴se2ch5

32 8 0
                                    

-برنارد رو زیر نظر داشته باشید.اصلا ادم قابل اعتمادی نیست. میگه معامله میکنه بعد خیلی راحت میزنه زیرش
-بله قربان
-از رئیس جمهور چه خبر
-هنوز نتونستن رد و نشونی از باعث و بانیش پیدا کنن. همونطور که میخواستین پیش میره.یه مدت دور خودشون میگردن بعدم وقتی برنارد قطعه رو تحویل داد مدارکو میفرستیم تا بغهمن کار اون بوده.به همین سادگی ما به خواستمون میرسیم برنارد هم بالاخره گیر میفته
-زیاد به خودت مطمئن نشو.برنارد ادم باهوشیه.مثل پدرش.امکان نداره به همین راحتی همچین قطعه ای رو تحویل بده.
-پس چی میشه
-فعلا با بچه های کره هماهنگ کن امروز برن سرقرار و قطعه رو ببینن و مطمئن شن که خودشه
-چشم

"اول تیزر رو از اون بالا ببینید بعد ادامه رو بخونید"

سوهو: برنارد با یه گروه از داخل یا خارج کره داره کار میکنه که احتمالا میخواد قطعه رو بهشون بده و اونا در ازاش رئیس جمهور فعلی فرانسه رو بکشن
سهون: چرا خب؟مرگ اون به چه دردش میخوره.مرد سیاست که نیست.
سوهو: برده پول ولی هست. نمیتونه از مزایای رئیس جمهور بودن چشم پوشی کنه.میدونی چقدر کاراش راحت تر پیش میره
چانیول پرونده بزرگی رو روی میز گذاشت.
چانیول: لیست تمام املاک کره و فرانسه برنارد بعلاوه تمام کارایی که بهشون متهم شده اما دستگیر نشده
بکهیون: از بس سازمانتون با لیاقته
با لبخند حرص دراری گفت و دست به سینه نشست.
سوهو بی توجه به چشم غره اون دو نفر به هم ادامه داد: ما نه میدونیم با کی داره همکاری میکنه نه میدونیم میخواد اون قطعه رو به کی بده. تنها راهی که بتونیم اطلاعات بیشتری بدست بیاریم اینه که بدونیم سوء قصد به رئیس جمهور فعلی کار کی بوده. میتونین بفهمین؟
رو به چانیول پرسید.
بک نیشخندی زد و دست به سینه سمت چانیول چرخید.
چان با نگاه زیر چشمی بهشون گلوشو صاف کرد:این اطلاعات فوق محرمانس امکان نداره حتی اگه باعث و بانیشو پیدا کنن به بیرون درز پیدا کنه.
بکهیون:خلاصش اینه که نه سازمانشون بدرد اینم نمیخوره.
چانیول:سازمان
سوهو:خیلی خب صدا ندین
سهون:پس میمونه یه راه
شیومین:پیدا کردن مهمونیا
ریونجین با چند برگ تو دستش وارد سالن شد.
ریونجین: نتیجه تحقیقات رو فرستادن.از بین همه مهمونی های سئول،به دوازده تا رسیدیم که امکان اینکه برنارد توشون شرکت کنه بیشتره.بخاطر روابطش و اهمیت مهمونی ها.بیشترشون به یه پوشش برای انجام کارای دیگه شبیهن.
کای:از همون مهمونیایی که کله گنده ها با لباس زرق و برق دار شرکت میکنن و توش میلیارد ها پول جا به جا میشه.
چانیول:توی اون صدایی که از برنارد شنیدیم گفت مهمونی س و بعد صدا قطع شد.
رو کرد به ریونجین: تو اون دوازده تا دنبال اونایی بگیرد که یا اسم صاحبش یا اسم خونش یا هرچیزی مربوط بهش با س شروع شه.
ریونجین سر تکون داد و پشت میزش نشست.
.................
سهون کنار کایی که با دقت به چانیولی که گوشه سالن با تلفن حرف میزد نگاه میکرد،نشست.
سهون:چیزی شده؟
کای:خیلی عجیبه
بدون گرفتن نگاهش گفت.
سهون:چی عجیبه
سهون کلافه از بی توجهی کای پرسید.
کای:این افسر پارک چانیول
سهون:چیش عجیبه؟
کای:همه چیش
چانیول اونور سالن دستشو رو پیشونیش گذاشته بود و با نگرانی با شخص پشت خط حرف میزد.
کای:خیلی هم مرموزه. هیچی نمیشه ازش فهمید
بکهیون: عوضی بیریخت دراز
همونطور که زیر لب بدوبیراه میگفت رو مبل وسط سهون و کای نشست و اونم به چانیول در حال مکالمه زل زد.
کای:چرا انقد ازش بدت میاد.
با خنده پرسید و کنارتر رفت تا رو مبل دو نفره بتونن سه نفره بشینن.
بکهیون:سوال داره؟
کای:اونم کارشه.
بکهیون تک خندی زد:کارشه؟بدبخت تو سری خور با اون سازمان مزخرفشه
سهون پوفی کشید و ناراحت از بهم خوردن خلوتش با کای از رو مبل بلند شد.
چانیول تلفنو قطع کرد و برگشت که با دیدن چهار تا چشم که روش زوم شده بودن سرجاش ایستاد.
بکهیون با چشمای مشکوک و کای با چشمای کنجکاو بهش خیره شده بودن.
چانیول:چیزی میخواین؟
بکهیون: زن و بچه داری؟
کای: تا حالا چند تا باند خلافکاری رو دستگیر کردین؟
شک شده از سوالای مختلفی که همزمان پرسیده شدن بودن، پلک زد.
چانیول:ها؟
بکهیون:کری؟میگم زن و بچه داری؟
چانیول به حالت خودش برگشت و اخم ریزی رو پیشونیش گذاشت: به تو ربطی نداره
ریونجین: افسر پارک لیست اماده شد.
همه توجهشون بهش جلب شد.
ریونجین:از اون دوازده مهمونی به سه تا رسیدیم که به کلارک بخوره. مهمونی یکی از بزرگترین تاجرای کره که به سایه سیاه معروفه.
سوهو:سایه سیاه؟
ریونجین:اره دلیلشو نمیدونم. از وقتی بوده این اسم روش بوده.ولی خیلیا میگن اون هیچوقت خودشو با ادماش نشون نداده و فقط از طرف یکی از دستیاراش با بقیه ارتباط داره. برای همین بهش میگن سایه. دلیل سیاه بودنشو نمیدونم
یه برگه رو میز گذاشت.
ریونجین:اطلاعات و محل برگزاری جشن.
ریونجین: نفر بعدی
یسری برگه رو میز گذاشت.
ریونجین: عمارت سون. خونه مالک بزرگترین کارخونه تولید محصولات لبنی
چانیول: صبر کن
متفکر به برگه روی میز خیره شده بود.
چانیول: کارخونه های سون؟
ریونجین: اره
سوهو:چیزی ازشون میدونی؟
چانیول:تقریبا دو سال پیش علیه این کارخونه تعداد زیادی شکایت شد. همه میگفتن بعد از استفاده از محصولاتشون دچار توهم میشدن و از خود بی خود میشدن.
سوهو:خب پرونده به کجا رسید؟
بکهیون:بذار حدس بزنم بازم نتونستین چیزی ازشون پیدا کنین؟
چانیول: این پرونده از سازمان ما گرفته شد
ریونجین: یعنی چی؟
چانیول: یعنی به دستور کاخ ابی این پرونده از سازمان ما خارج شد و به جای دیگه ای انتقال پیدا کرد.
کای: کجا؟
چانیول: هیچکس نمیدونه
سهون: یعنی
چانیول: یعنی کاخ ابی خواسته کاملا مخفیانه حل شه یا
سوهو: اصلا نخواسته که حل شه.
سهون:اوه
ریونجین: بعدی از اینم عجیب تره
توجه ها دوباره بهش جلب شد. دسته ای برگه دیگه رو میز گذاشت.
ریونجین: مهمونی باشکوه سو چانگ. اشراف زاده چینی
کای: چیش عجیبه؟
ریونجین: اینکه سو چانگ معشوقه قدیمی برنارد کلارکه و خونه ای که مهمونی قراره توش برگزار شه، هدیه برنارد به سو بوده.
کای: معشوقه؟
شکاک پرسید.
ریونجین: درواقع
بکهیون: هرزه برنارد بوده
سهون: برناردمون کینکی از اب درومد
شیومین: واو هرچی میگذره برنارد برام جذاب تر میشه
ریونجین معذب تو جاش تکون خورد.
چانیول: هیچکدومشون مهمونیای نرمالی نیستن. پس برنارد حتما تو یکیشون شرکت میکنه و قطعه رو هم همراهش میاره.
سوهو: گروه بندی میشیم و به سه تاش سر میزنیم.
شیومین:من خونه میمونم و همتونو ردیابی میکنم. شنود ها رو گوش میدم حواسم به خونه برنارد هم هست. شما هم شیش نفرید دیگه به سه تا دو تایی تقسیم شید.
ریونجین: من با کایم
سریع گفت که باعث شد همه متعجب بهش نگاه کنن. البته بجز یه نفر که با چشماش سمتش تیر پرت مبکرد.
سوهو: سهونم با منه. شما دو تا هم
به بکهیون و چانیول نگاه کرد و لبخند منظور داری زد.
سوهو: با هم

♦️Law & OrderWhere stories live. Discover now