نامجون غذا رو اورد
+ بیا غذا بخور
جین با بی میلی نگاه کرد
-نه نمیخورمنامجون غمگین نگاهت کرد
+ چرا؟
- دوست ندارم
+ خودم نپختم بلد نیستم البته خودت میدونی.... کوک درست کرده
جین سرشو تکون داد به معنیه نمیخوام
+ پس اگه نخوری منم نمیخورم
نامجون مثل اینکه داشت از یه الماس آسیب پذیر مراقبت میکرد رفتار میکرد هر شب جین و ماساژ میداد و.....
و سعی میکرد به جین غذا بده اما جین نمیخورد
+جین خواهش میکنم... یک قاشق لج نکن
نامجون اخم کرد
- نمیخوام
+ پس منم دیگه بوست نمیکنم و نوازشت نمیکنم
جین ناراحت شد
- باشه فقط یکم
نامجون سعی کرد اخمشو نگه داره و قاشق رو سمت دهن جین برد
+ بگو آآآآآ
جین دهنشو باز کرد و میلش زیاد شد و همشو خورد
نامجون خندید و بعد از اینکه غذای جین تموم شد جین رو توی اغوش گرفت و نوازش کرد
+ دوستت دارم
- ممنون
نامجون روی گردن جین بوسه زد و کمر جین رو با انگشت شستش نوازش کرد
جین به پشت نامجون فشار اورد اما نامجون یکم هم نارضایتی نکرد
+ میخوای بریم پیش بچه ها ؟
- اره بریم
جین سرتکون داد
نامجون همونجوری جین رو بلند کرد و سمت نشیمن اورد و روی مبل گذاشت و کنار جین نشست
¢هاها... جینی
کوک محکم جین رو بغل کرد
¢ داداش
![](https://img.wattpad.com/cover/352356969-288-k841167.jpg)
YOU ARE READING
My big promise <namjin>
Randomپسر کوچولو قول داده بود و بهش عمل کرد اما توی خاطره هاش فرد کجا بود؟ کاپل :نامجین کاپل فرعی: تهکوک شخصیت ها: نامجون جین یونگی هوسوک جیمین تهیونگ جونگ کوک وضعیت: تموم شده