*هشدار اسماتㅠㅠ*
هیونجین زمان استراحت خوبی رو سپری کرده بود... در واقع، زمانی زیادی خوبی رو سپری کرده بود! با دوست پسرش خوابیده بود، پاستای دستپخت مینهو رو خورده بود، باهاش حموم کرده بود، دوباره با دوست پسرش خوابیده بود، با مینهو فیلم دیده بودو باز هم با دوست پسرش خوابیده بود.
همهی اینا باعث شدن بودن تایم استراحت قبل از پروموت آلبوم، براش بینظیر بگذره.
با این وجود، زمان استراحت گذشته بود و حالا، هیونجین توی پشت صحنهی اولین شوکیس آلبوم نشسته بود و زیادی اضطراب داشت.
نه که هیونجین سر همهی اجراهاش نگران بشه! اوایل دبیو، یا وقتی که بعد از وقفهش برگشته بود؛ راجع به اجراهاش استرس داشت. اما الان اینجوری نبود. اون فقط نگران آهنگهای جدیدشون بود.
هیونجین معتقد بود آهنگهایی که تا حالا اجراشون نکرده، کمی ترسناکن. هرچقدر هم روی استیج تمرین کرده بود؛ بازم نمیتونست مطمئن باشه که موقع اجرای اصلی دقیقا با چه چالشهایی رو به روئه.
پس، حالا همون طور که به دیوار تکیه داده بود، داشت به این فکر میکرد که "نکنه سر اجرا اشتباه کنم!"
خودش هم میدونست این افکار، اونم فقط یکی دو ساعت مونده به اجرا، افکار سمیان. اما نمیتونست جلوی خودش رو بگیره. تنها چیزی که میتونست بهش فکر کنه این بود که ممکنه رقصش رو اشتباه کنه پس بهتره یک بار دیگه حرکاتش رو چک کنه.
کمی اون طرفتر، دوست پسر هیونجین هم نگران شده بود. البته که مینهو نگران اجرا نبود. اون بیشتر نگران هیونجین بود که اضطراب کاملا توی چهرهش مشخص بود.
چان با ناخنهاش مشغول بود؛ چانگبین و سونگمین تا گردن توی گوشیهاشون فرو رفته بودن و لیکس و جونگین و جیسونگ، همچنان زیر دست میکاپ آرتیستا بودن.
مینهو میخواست از سر جاش بلند شه، پیش هیونجین بره، بغلش کنه و بهش بگه اونقدر فوق العادست که نیازی نیست استرس داشته باشه. اما همون لحظه، چان پیشش اومد و ناخنهاش رو بهش نشون داد: «ببین چقدر خوب شده.»
مینهو فقط سر تکون داد و هیونگش یکدفعه پرسید: «میخوای برای تو هم لاک بزنم؟ قشنگ میشه.»
مینهو میخواست فقط به چان بگه که وقتش رو نداره؛ اما به این فکر کرد که شاید این بتونه حواس دوست پسرش رو پرت کنه. پس رو به هیونجین کرد: «هیونجینا؟ میتونی کمکم کنی لاک بزنم؟»
در این بین، لبهای چان خط شد: «من بهت پیشنهادشو دادم خر!»
مینهو شیشهی لاک مشکی رو از دست هیونگش کشید: «تو بلد نیستی هیونگ. هیونجین هنرمنده!»
بعد هم هیونگش رو ترک کرد و به سمت هیونجین رفت: «میتونی برام جورومی بکشی؟»
هیونجین، از کندن لبهاش دست برداشت: «ها؟»
YOU ARE READING
A Feeling Like a Pudding
Fanfiction"حس پودینگی" skz Couple: Hyunho Genre: Canon, Real life, Fluff, Smut, Romance خلاصه: هیونجین مریض شده بود. آره! حاضر بود قشم بخوره که مریض شده. وگرنه چه دلیل دیگهای داشت که به هیونگش جذب شه؟ اونم نه هر هیونگی! مینهو هیونگی که همین دیروز تهدیدش ک...