2

602 178 22
                                    

چانیول با شنیدن صدای بازیگوش بکهیون که داشت ادای یکی از بازیگرای خانوم دراما رو در میاورد پشت در اتاق تمرین موند و از لای در مشغول تماشاش شد؛ پسرک شیطونش مدام اینور و اونور میرفت و با حرکات بانمکش بقیه رو میخندوند.

دلش میخواست مستقیم به سمتش بره و محکم بغلش کنه ولی میدونست که نباید اینکار و کنه پس فقط دستای دلتنگش و توی جیباش فرو برد و سعی کرد بی‌سروصدا وارد اتاق بشه؛ نمیخواست بکهیون فعلا متوجه حضورش بشه چون همیشه به طرز شیرینی جلوی چانیول خجالت‌زده میشد و پسر بلندتر خیلی کم شانس این و پیدا می‌کرد که بتونه این وجهه‌ش و ببینه.

با لبخندی که بزور جلوی تبدیل شدنش به خنده رو گرفته بود روی مبل گوشه‌ی اتاق نشست و با اشتیاق به صحنه‌ی روبروش نگاه کرد؛ حالا بکهیون و جونگده داشتن با حالت اغراق‌آمیزی رقص آهنگ جدیدشون و تمرین میکردن و بقیه هم دورشون جمع شده بودن و بلند بلند میخندیدن.

"چانیول، اومدی؟"

با صدای مربی از روی کاناپه بلند شد و به سمت بقیه رفت. بکهیون جوری سر جاش خشک شده بود که انگار حالا حالاها قرار نبود تکون بخوره. چانیول لبخندش و خورد و سعی کرد نگاهش و به هر جایی بده به جز صورت بکهیون، تا پسر کوتاه‌تر و خجالت‌زده‌تر نکنه.

"همه سر جاشون قرار بگیرن"

چانیول پشت بکهیون قرار‌‌ گرفت و با نگاهش بدن خوش‌تراشش و توی اون تیشرت لیمویی و شلوار طوسی به آغوش کشید. خیلی عجیب بود اگه همین الان از پشت بغلش می‌کرد؟ فقط یه بغل ساده... چانیول قول میداد که دست از پا خطا نکنه...

"کی اومدی؟"

سر بکهیون به سمتش کج شده بود ولی نگاهش نمیکرد.

"چند دقیقه‌ای میشه..."

چانیول کوتاه جواب داد و بعد چند قدم به جلو برداشت. دستاش روی کمر باریک بکهیون نشست و کمی بدنش و به سمت چپ چرخوند. بعد خم شد و  با بلند کردن پاش و تغییر موقعیتش، پوزیشن بکهیون و درست کرد.

همه‌ی اینا بهانه بود! اون فقط به طرز شدیدی نیاز داشت بکهیون و لمس کنه! بکهیون به نظر دوباره سر جاش خشک شده بود. چانیول خندید و سرش و از شونه‌ی بکهیون جلو برد تا نگاهش کنه.

"چرا امروز هی خشک میشی خانم لوبیا؟"

صدای مربی که داشت یه سری نکات و برای شیومین، کیونگسو و سوهو یاداوری می‌کرد توی پس‌زمینه میومد. چانیول حتی میتونست صدای غر زدنای جونگین و که از بخش اصلی رقص خوشش نمیومد و سهونی که تا آخرین لحظه معلوم نبود داشت با کی تلفنی حرف میزد و بشنوه.

بکهیون به شیرینی خندید و با گذاشتن انگشتش روی پیشونی چانیول به عقب هلش داد.

"وایستا سر جات آقای رنگو!"

ᥫ᭡Tender loveWhere stories live. Discover now