دوئل بالا گرفته بود و دراکو بخاطر تبدیل شب قبل، تحلیل رفتن ذره ذره ی انرژی شو احساس میکرد.
طلسم سفید رنگی از چوبدستیِ جادوگر نقابدار رو به روش شلیک شد و مستقیم به پاش برخورد کرد. شدت ضربه تقریبا زیاد بود و باعث شد چند متر عقب تر پرت بشه.هری همونطور که مشغول مبارزه بود، متوجه مغلوب شدن دراکو شد. احساس خشم و نگرانی سراسر وجودشو فرا گرفت. جادوگر نقابدار از حواس پرتی هری استفاده کرد و طلسمی شلیک کرد.
بعد از جاخالی دادن از طلسم سبز رنگ جادوگر مقابلش، خودش رو جمع و جور کرد و بلافاصله با حرکت دورانی چوبدستی، گردباد پرقدرتی رو سمتش فرستاد و بعد از اون، گردباد رو به سمت جادوگری که دوباره میخواست به دراکو حمله کنه، هدایت کرد.
پی در پی طلسم هاشو شلیک میکرد و اجازه ی نفس کشیدن به اون جادوگر ها رو نمیداد.
از خستگی اونها استفاده کرد و هر دو جادوگر رو خلع سلاح و بیهوش کرد.
وقتی خیالش از بابت بی خطر بودن جادوگر های نقابدار راحت شد، با عجله خودشو به دراکو رسوند و با نگرانی جلوش زانو زد." دراکو! خوبی؟"
دراکو سرشو تکون داد و خیره به چشم های نگران مقابلش لب زد
" من خوبم. فقط نمیتونم پامو تکون بدم."
هری دستشو جلوی دراکو دراز کرد
" دستمو بگیر."
وقتی تردید دراکو رو دید، ترجیح داد به پسر موطلایی توضیح بده تا جلوی افکار مزخرفش رو بگیره.
" میخوام آپارات کنم."
سری به نشونه ی تائید تکون داد و دستشو توی دست جادوگر نگران گذاشت؛ بعد از چند ثانیه با صدای پاق ناپدید شدن.
***
چند دقیقه ای میشد که از خواب بیدار شده بود. اما خودشو به خواب زده بود تا اون دختر کارشو تموم کنه و بره. فعلا حوصله ی حرف زدن با پاتر رو نداشت.
درحال حاضر به تنها چیزی که فکر میکرد پسرش بود. این چند روز دوری، کار خودشو کرده بود و دلش حسابی برای پسرک موآبیش تنگ شده بود." حالش چطوره جینی؟"
وقتی متوجه حواس پرتی اون درمانگر مزاحم - که الان فهمیده بود دوست دختر سابق پاتر بوده- شد، نفس آسوده ای کشید و به اجبار حواسش پرت مکالمه ی پاتر و ویزلی شد.
" نسبت به دیشب بهتر شده. اما یه مدت نباید به پای آسیب دیده ـش فشار بیاره."
" اصلا بگو ببینم؛ مالفوی توی خونه ی تو چکار میکنه؟ اونم زخمی؟"
" من فقط از روی حس انسان دوستیم دارم بهش کمک میکنم."
YOU ARE READING
Why?(drarry)
Fanfictionهمه چیز از اعتراف عاشقانه ی هری شروع شد...اعتراف عاشقانه به یک پسر...پسری که در بازه ای از زمان، به اجبار دشمنش بود. " کنار گذاشتن رابطه مون برای تو کار آسونی بود. ولی برای من نه. من جون کندم تا فراموشت کنم. میفهمی؟" *** Gener: dram, angst, enemy to...