Chapter 3

235 87 10
                                    


"چانیول ممکنه گی باشه."

ابی که داشت قورت میداد بلافاصله تو گلوی بکهیون پرید و به شدت به سرفه افتاد. نصف اب روی شلوارش ریخته بود ولی اصلا براش مهم نبود. نگاه پر از تعجبش به جمع دوستاش (البته دوستایی که خانواده اش اصرار داشتن باید باهاشون معاشرت داشته باشه) چرخید. شوکه شدن از تمام صورتش مشخص بود.

وقت ناهار بود و داشتن همچین مکالمه ای برای اون جمع چهار نفره واقعا عجیب بود. اینجور حرف ها بیشتر شایعه بودن و در واقع چیزی بود که بیشتر دخترای مدرسه اشون انجامش میدادن نه پسرای عضو ثابت کلیسا یا حتی بقیه پسرای عادی و مخصوصا اعضای تیم فوتبال. البته این شایعه نبود که بکهیون رو شوکه کرد، شنیدن اون اسم آشنا باعث این اتفاق شده بود.

"چ-چی؟" بکهیون پشت دستشو دور لب خیسش کشید و سعی کرد به نگاه عجیب دوستاش بی توجه باشه. لعنت اون چه واکنشی بود که نشون داد؟

"همینی که گفتم." جه کوک، پسر مو خرمایی جمعشون و کاپیتان تیم فوتبال مدرسه نیشخندی زد و گفت. اون پسر همیشه حرف های عجیب میزد و کارای عجیب میکرد و دنبال دراما و دردسر بود، البته این چیزا همیشه دور از چشم خانواده ها اتفاق میفتاد."حرفمو یه گوشه بنویسید. اون همجسنگراست."

"ولی تو اصلا اونو نمیشناسی از کجا میدونی؟" بکهیون سعی میکرد خودش رو خیلی کنجکاو نشون نده و امیدوار بود خیلی تابلو رفتار نکنه. بطری آبش رو که همه اش خالی شده بود روی سینی غذاش گذاشت.

جه کوک آستین سوییرشت تیم فوتبالش رو بالا زد و کمی خودشو روی میز خم کرد تا حرف هاش فقط به گوش جمع خودشون برسه."اصلا نیازی نیست بشناسمش تا بفهمم اون زیادی عجیب و غریبه. ته هو، وومین شما دوتا موافق نیستین؟" جه کوک نگاهشو منتظر به دو نفر دیگه داد.

بکهیون از کنجکاوی به اون دو نفر نگاه کرد. ته هو نگاهش رو میز چیرلیدرای دختر مدرسه گیر کرده بود و تو خیالات خودش غرق بود و بکهیون حاضر بود شرط ببنده حتی یه کلمه از حرفاشون رو دیگه نمیشنوه و وومین، با غذای توی بشقابش درگیر بود و با چندشی تیکه های گوشت رو میبرید. مشت جه کوک روی میز کوبیده شد و نه تنها حواس اون دو نفرو به خودش برگردوند حتی نگاه کل بچه هایی که پشت میزای سالن غذاخوری نشسته بودن سمتشون چرخید. جه کوک هوفی کشید و با خط و نشون به اون دو نفر نگاه کرد.

ته هو سرفه ی ساختگی کرد و بعد از اینکه بچه ها دوباره به کار خودشون مشغول شدن سرش رو سریع بالا و پایین کرد."آره موافقم تو فقط نگاش کن." ته هو هم که درست مثل جه کوک و وومین سوییشرت تیم فوتبال تنش بود دستشو زیر چونه اش گذاشت و به جایی که چانیول نشسته بود اشاره کرد.

عجیب بود که بکهیون هیچ چیز مشکوکی نمیدید؟ دور میز چانیول فقط چندتا از دخترای مدرسه رو میدید و چندتا از پسرایی که مشخصا فقط با استفاده از چانیول دنبال جلب توجه بقیه بودن. نه چیز عجیبی بود نه حتی چیز جدیدی. از وقتی چانیول به مدرسه اومده بود همیشه وضعیت همین شکلی پیش میرفت.

The SinnersWhere stories live. Discover now