مرگ، خون، هیولا ها، واگاری ها، بیماری های جدید، دیوار، دیوانه ها، شهرهای در حال نابودی و مردم فراری... تنها موضوعاتی بودن که این روز ها بین باقی مانده ها ارزش صحبت کردن داشت.
سال ها از این که جهش یافته ها موضوع مطرح دنیا باشن می گذشت و حالا تنها هدف مردمی که از روز های سرخ و خونین باقی مونده بودن، بقا بود.
مناطق قابل سکونت کوچیک و کوچیک تر می شد و دنیا رو به تموم شدن می رفت.
مردم پشت دیوار برای همیشه به فراموشی سپرده می شدن تا بمیرن و کسی برای عزیز از دست رفته اش اشک نمی ریخت.
هیچکس نمی دونست چطور وضعیت این قدر یک دفعه وحشتناک شد و هدف پشت این اتفاقات چی بود. البته حالا کسی هم کنجکاو نبود چون پیدا کردن جواب چیزی رو درست نمی کرد. شرایط هرگز رو به بهبود نمی رفت و کسی راهی جز مقاومت و جنگیدن نداشت...
دنیایی که یک روز توی اون زندگی میکردن در حال کوچیک تر شد بود و تنها توضیحی که برای موقعیتشون وجود داشت، یک چیز بود؛
پایان دنیایی که انسان ها توش حضور دارن!
***
قبل از شروع فیکشن ترجیح میدم توضیحاتی راجب کمپ بهتون بدم...^^
فصل اول تموم شده و کاملا با فصل دوم در ارتباطه پس تا اومدن پارت های جدید از فصل دوم، فصل اول رو تکمیل کنید.
فیکشن کاملا تا لحظات آخر میتونه دارای ابهام باشه و این سبک انتخابی من برای کمپه و چیزی جا نیوفتاده؛ اما اگر یک درصد فکر کردید جا افتاد بهم بگید.🥲💔
کمپ بیشتر از اینکه یه داستان عاشقانه داشته باشه، داستان خودش رو روایت می کنه و قسمت های عاشقانه تکمیل کننده ی این سلسله مراتب هستند. پس اگر دنبال یه چیز خوشگل و نازید، کمپ هیچوقت شبیهش نمی شه!
این فصل شاید خیلی دارک تر از فصل اول باشه و توش اتفاقات ناخوشایند زیادی رو بنویسم، پس موقع خوندن حسابی خودتون رو آماده کنید و اگر روحیه ی لطیفی دارید فقط از اون قسمت ها بگذرید.
سوالات و ابهام هاتون رو می تونید باهام توی ناشناسم (cc_unknownbot)
یا دیلیم (mioowes)
به اشتراک بذارید و من تا جایی که روند داستان لو نره کاملا پاسخگو هستم.
و در آخر خیلی ممنون از کسایی که توی دوره ای که فصل اول رو می نوشتم حمایت کردن و برای فصل دوم صبر کردن؛
و تک تک کسایی که کمپ رو می خونن و دوسش دارن،
چون کمپ برای من خیلی ارزشمنده.♡
***
و در آخر این پارت شخصیت ها رو معرفی می کنم و این پارت با ورود شخصیت های جدید آپدیت می‌شه.
YOU ARE READING
🇨 🇦 🇲 🇵 -🇸 ²
Fanfictionفصل دوم_ درحال آپ(زمان مشخصی فعلا نداره...) ژانر: علمی_تخیلی، رومنس. دنیایی که یک روز توی اون زندگی میکردن در حال کوچیک تر شد بود و تنها توضیحی که برای موقعیتشون وجود داشت، یک چیز بود؛ پایان دنیایی که انسان ها توش حضور دارن!
