05

65 10 0
                                    

من برای آنکه چیزی از خود به تو بفهمانم ، جز چشمهایم چیزی ندارم ...

ۀ میخوای حرف بزنیم؟

سوهو سری به نشونه مثبت تکون داد و سرش رو روی پای کریس گذاشت

× بنظرت چطور باید بحث چانیول رو وسط بکشم ؟ کریس من نمیدونم این چند سال چی گذشته وقتی هنوز کره بودم میدیدم برخورد های چانیول و بک چطوره ... من بزرگ شدن اونارو باهم دیدم حتی بد شدن چان هم دیدم ولی گذاشتم پای غرورش پای این گذاشتم که شاید چون اون وارث بعدی خانواده پارکه بخاطر سخت گیری های پدرش اینطوری شده ...نمیدونستم موضوع فرق میکنه ...

کریس دستی روی موهای سوهو کشید و به چشماش نگاه کرد

ۀ لازم نیست تو کاری بکنی بهت قول میدم اونا بهتر از هرکسی میتونن احساساتشون رو دنبال کنن اون پسر اگر واقعا بکهیون رو دوست داشته باشه همونطور که تونست اون رو نسبت به خودش متنفر کنه میتونه کاری کنه که دوستش هم داشته باشه نمیگم عاشقش میکنه نه ولی میتونه کاری بکنه که بکهیون هم احساسات قبلش رو بدست بیاره و بعد از اون قلبش رو دنبال کنه ، تو الان فقط از بودن کنار برادرت لذت ببر

سوهو نگاه گرم و قدردانی به کریس انداخت و خودش رو بالا کشید و بوسه ای روی لب هاش گذاشت

×خیلی خوبه که کنارم دارمت

کریس سوهو رو به آغوش کشید و بوسه گرمی رو مهمون پیشونیش کرد ، احساساتش بیشتر از این بوسه بود ولی زبانش قاصر بود از حرف زدن

سوهو چشماشو بسته بود و توی افکارش غرق شده بود ، دلش برای هردو اونها میسوخت برای چانیولی که اسیر احساساتش شده بود و نیمی از راه رو به اشتباه رفته بود و بکهیونی که از همه جا بیخبر داشت یک طرفه به قاضی میرفت ... با یادآوری اینکه بکهیون توی خونه تنهاست چشم هاشو باز کرد و از بغل کریس بیرون اومد

ۀ چیزی شده؟!

× نه فقط کار دیگه ای اینجا نداریم بهتره برگردیم خونه بکهیون تنهاست

کریس سری تکون داد و از جاش بلند شد و بعد از برداشتن وسایلشون باهم به سمت خونه راه افتادن

با ورودشون لی نا جلو اومد وسایل سوهو وکریس رو ازشون گرفت : خوش اومدین آقا

× بکهیون کجاست ؟

:توی اتاقشون هستن بعد از موقعی که شما رفتید هنوز بیرون نیومدن ، برای ناهار هم که صداشون کردم گفتن منتظر شما میمونن تا برگردین

×اشکالی نداری ممنون لی نا

:خواهش میکنم آقا ، میز غذا رو تا چند دقیقه دیگه میچینم
دست کریس روی شونه سوهو نشست

ۀ بهتره لباسات رو عوض کنی و بری پیش برادرت ممکنه احساس بدی پیدا کنه

سوهو بعد از عوض کردن لباسش سمت اتاقی که بکهیون توش بود رفت با فکر اینکه شاید خواب باشه در رو آروم باز کرد و داخل رفت

find me⏳Donde viven las historias. Descúbrelo ahora