ραят σηє

71 7 20
                                    


ته سیگارشو انداخت زمین و به دودش که توی هوا پخش می‌شد نگاه کرد . باد موهاشو تو هوا پخش می‌کرد و زخم بزرگی که یه طرف صورتش رو کامل پوشونده بود رو به نمایش می‌ذاشت .

کلافه یه سیگار دیگه برداشت و موهاشو روی قسمت سوخته ریخت تا مشخص نشه .

" کجایی کوک ؟ "

بدون اینکه به صدا زدن جیمین هیونگش اهمیت بده به آسمون که مثل چند روز قبل گرفته و ابری بود ، نگاه کرد .

چقدر گذشته از اون موقع ؟ حتی شمارش از دستش در رفته بود .

" با توام کوک از صبح دارم صدات می‌کنم مگه یادت نیست امشب اجرا داری ؟ زود باش برو آماده شو موهاتم برای امشب ، کلاه گیس سیاه بزار . "

" باشه امگا "

" هه ، یه جوری میگی انگار خودت امگا نیستی خوبه ۱۰ سال من بزرگت کردم بچه . "

" او راست میگیا اصلاً حواسم نبود که پیر شدی جیمین باید برای یونگی هیونگ یه امگای جدید پیدا کنیم . آخه هر چی نباشه دیگه پیر شدی . "

سریع از زیر دستش که سعی داشت به پشت گردنش بخوره فرار کرد . وارد خونه و به دنبالش وارد کلوزت روم شد تا تیپ امشبشو انتخاب کنه .

بعد از اینکه مطمئن شد هیونگش دنبالش نمیاد ، با بی خیالی همونطور که سیگارش گوشه لبش بود نزدیک میز شد و روبروی آینه نشست و اهمیتی به پسر پشت سرش نداد .

" یه سلامی چیزی اینم بلد نیستی ؟ . "

" برو بابا توام حوصله داری بکهیون . "

" می‌بینم مثل همیشه اعصاب نداری jk باز چی شده ؟ "

مک محکمی به سیگارش زد .

" می‌خواستی چی بشه قراره برای سگای دربار اجرا کنم یعنی می‌خوای بگی نمی‌دونستی ؟ اونم تو ؟ "
با پوزخند ازش پرسید .

پسر دستاشو آورد بالا " تسلیم .. باید قبل اینکه می‌پرسیدم می‌فهمیدم این تنها چیزی که اعصاب تو از همیشه داغون‌تر می‌کنه هیچ کدوم از ماها تا الان دلیل این همه نفرتتو از درباره نفهمیدیم . "

" نبایدم بفهمین چون جای من نبودین . "

.................................................................................................

این اولین رمان teakook منه 😁
امیدوارم که دوسش داشته باشین ❤️

Lost LunaWhere stories live. Discover now