🥞ژانر: رمانتیک کمدی، فلاف، هپی اند
________________________
________________________________بعد از خارج شدنِ آخرین مشتری از مغازه، جونگ کوک خیلی سریع چراغارو خاموش کرد و کرکره رو کشید و به سرعت سوار ماشین شد!
امشب دو ساعت زودتر مغازه رو تعطیل کرده بود تا بتونه به قرارش برسه..
قرار با دوس پسرش که 7ماهی میشد توی یه خونه باهم زندگی میکردن و دیگه دلیلی نداشت برای یه کافه رفتنِ دو نفره انقدر استرس داشته باشه!اما این بار فرق داشت و از استرس هی ته دلش خالی میشد..
امشب اولین سالگرد آشناییشون بود و اون قصد داشت متفاوت ترین سالگرد زندگیشون رو بسازه!برای چندمین بار دستش رو داخلِ جیب شلوارش برد و جعبه ی حلقه رو لمس کرد و ناخودآگاه لبخند شیرینی زد
توی افکارش لحظه ای رو تصور میکرد که روبهروی سوکجین زانو زده و ازش خواستگاری میکنه..
لبخندِ روی لبش با سناریوهایی که ذهنش از واکنش جین میساخت هی کشدارتر میشد..
و در نهایت با نقش بستن آخرین سناریو توی ذهن ذهنش، که جین دستاش رو جلوی دهنش گرفته و از خوشحالی جیغ میکشه و با حالت بچگونه ای پاشو به زمین میکوبه، یهو خیلی بلند زد زیر خنده و با حالت سرخوشی سرش رو به چپ و راست تکون دادبا صدای بلند بوقِ ماشین پشت سرش، یهو به خودش اومد و متوجه شد که خیلی وقته چراغ سبز شده و انقدر غرق تصوراتش بوده که پشت سرش ترافیک راه انداخته
نگاه سریعی به ساعتش انداخت و پاش رو روی گاز گذاشت.
__________________
YOU ARE READING
𝐎𝐍𝐄𝐒𝐇𝐎𝐓 𝐁𝐎𝐎𝐊 🦋 𝐉𝐈𝐍 𝐗 𝐁𝐓𝐒
Short Story[ وانشات بوڪ ڪاپل هاے ڪیم سوڪجین ] 💙 داستان های غیرتکراری با ژانرهای متفاوت و خاص 💙 ژانرها: فانتزی، درام، رمانتیک، انگست، فلاف، کمدی و... خون تو رگهای خشمگینِ مرد جوشید و با خشونت، لگد محکمی تو صورت سوکجین کوبید و فریاد زد: شیاطینی که برای معشوق...