Pt4🐟

25 3 0
                                    

نگاهش رو از پیامک حساب بانکی‌اش گرفت و با نگاهی بیچاره به نوزادش چشم داد.

پس‌اندازش روبه اتمام بود و جیمین نمی‌دونست چیکار بکنه!

با وجود یک نوزاد هفت ماهه، شرایط استخدام شدن نداشت و دلیلی که باعث می‌شد نشینه و زار نزنه، این بود که سقف بالای سرش برای خودش بود.

خودش رو روی مبل انداخت و چشم‌هاش رو برای دقیقه‌ای روی هم بست.

به یکباره با جرقه‌ای که در سرش زد، مشغول کار با موبایلش شد. او استعداد کافی برای درآمد داشتن رو داشت.

ساعاتی گذشته بود و حالا منتظر پاسخ از چند جایی بود که بهشون درخواست کار داده بود.

لباس‌هاش رو عوض کرده بود و روی مبل نشسته بود و انتظار می‌کشید.

جیون درحال بازی با اسباب‌بازی‌اش بود و نگاه پدرش به آسمان آبی بیرون از خانه دوخته شده بود. آسمانی که عجیب همرنگ چشم‌هاش بود و دربرابر زیبایی و خالصی‌اش، بر زمین زانو زده بود.

پاهاش کمی از زمین فاصله داشت و همونطور که تکانشون می‌داد، آدامس داخل دهانش رو شروع به باد کردن و ترکوندن کرد.

صدای زنگ خونه که به صدا دراومد، بلند شد و با دیدن یونگی از چشمی، با لبخندی پهن درب رو باز کرد.

_سلام دَ... پدرِ بچه.

حرفش رو نصفه عوض کرد و دید چهره‌ی مرموز مرد رو. او بی‌پروا و بی‌هیچ درنگی به اون مرد اعتماد کرده بود.

دندان‌نما خندید و درحالی‌که غذای ماهی رو از دستش می‌گرفت، به سمت آکواریوم رفت و مقداری غذا به موجودات رنگی داخلش داد.

_اتفاق خوبی افتاده؟

پرسید و نگاهش رو بین جیون و جیمین گذروند.

شلوارکی به رنگ نیلی پوشیده بود و لبه‌های پیراهن سفیدش رو داخلش جا داده بود و جوراب سفید و ساق بلندی به پا کرده بود. عجیب بامزه و دلبر به‌نظر می‌رسید.

_اوهوم، به چند جا درخواست کار دادم منتظرم جواب بدن.

_چه کاری؟

همونطور که خم شده بود و با اشتیاق به حرکات ماهی‌های داخل آکواریوم نگاه می‌کرد، جواب داد

_کار توی خونه، تایپ، مترجمی، نویسندگی. توی همه‌اش سابقه دارم برای همین دادن رزومه کاری نداشت.

انگشتش رو روی شیشه گذاشت و به دنبال تکان خوردن ماهی قرمز رنگ، لب‌هاش رو غنچه کرد و مثل ماهی باز و بسته‌اش کرد. علاقه‌اش به اون موجودات بی‌گناه، مشهود و همین برای یونگی، جالب و دوست‌داشتنی بود.

جلو رفت و پشتش ایستاد. همونطور که دست‌هاش رو داخل جیب‌ها شلوار پارچه‌ایش فرو می‌برد، به جیون وَ بعد بازی جیمین با ماهی‌ها نگاه کرد.

Grandma HomeWhere stories live. Discover now