قسمت یک: وصیت نامه

64 9 32
                                    

سلام به همه کسایی که اینجا بادی شیپ می‌کنن:) تعدادمون زیاد نیست ولی ما هم وجود داریم🥲😂
خب این داستان توی فصل هفت اتفاق می‌افته و با اینکه بیشترش از ذهن خودمه ولی ممکنه یه سری اسپویل هم داشته باشه.
کسایی که شروع کردن و فصل هشت رو دارن می‌بینن لطفا ازش چیزی نگن و چیزی رو اسپویل نکنن🥲🙏🏻 چون خیلی ها از جمله خودم می‌خوایم بذاریم فصل تموم بشه و همه قسمت ها رو با هم ببینیم.

خب بگذریم.

ایده این داستان از یه پست تامبلر به ذهنم رسید. پست درباره این بود که چی میشد اگه ادی توی یکی از ماموریت ها آسیب می‌دید و می‌رفت بیمارستان و تامی توی مدتی که کنار باک و کریستوفر بود متوجه می‌شد احساسات باک نسبت به ادی چیزی بیشتر از یه رابطه دوستانه است.

به نظرم ایده جالبی واسه فن فیک اومد پس تصمیم گرفتم بنویسمش!

و اینکه یه مدتی توی تامبلر درباره این حرف می‌زدن که اگه پدر و مادر ادی درباره وصیت نامه اش بفهمن (اینکه باک در صورت مرگِ ادی قیم قانونی کریستوفر می‌شه.) چه اتفاقی می‌افته؟

پس... پارت اول رو با این داستان شروع می‌کنیم:) داستان شش پارته و همه پارتا از قبل نوشته شده فقط باید ترجمه اش کنم.

When Everything Seems Hopeless Where stories live. Discover now