با رسیدن به عمارت با سرعت وارد اتاقش شد و درو محکم کوبید
جوری که چشمای کوک از صداش جمع شدفردا صبح یونگی صداش زد و جزییات مهمونی رو بهش توضیح داد
-جئون باید مُخ معشوقه ی هه این رو بزنی! اسمش جیسوعه....میدونم که میتونی و جذابی
و فقط کافیه یه نمه مستش کنی نه اونقدری که نفهمه سوالاتت رو در حین سکس ازش درباره ی روابط
هه این و کاراش بپرسی. پروژه ی جدیدشون در حقیقت رقیب ماست و باید اطلاعات کافی داشته باشیم...
+حله متوجه شدم
-میدونم سختته ولی ...
+نه اوکیم نگران نباشید .... کارمه !روز مهمانی فرارسید تا اون روز کیم حتی نگاهشم نکرده بود.
قرارشون راس ساعت ۶ بود .
کوک از پله ها دوان دوان پایین اومد.
کت چرمی جذاب و شلوار پارچه ای تنگی پوشیده بود که کاملا رون های درشتش رو در آغوش گرفته بود ... موهاشو کمی کوتاه کرده بود و استایل شده بود.
به محض رسیدن به پایین پله ها نگاه خیره ی تهیونگ رو روی خودش ثابت دید .استایل یقه اسکی و کت مشکیش جذابترش کرده بود ....
نمیتونستم نگاهمو از روش بردارم با پوزخند سردی به سمت ماشین رفت.
مسیر طی شده تا ماشین بوی تلخ ادکلنش رو میداد... بوی لعنتیش میتونست حالمو بهم بریزه !
تا رسیدن به عمارت هه این حرفی نزد ....به محض رسیدنمون اسلحمو چک کردم و پشت شلوارم گذاشتم
پیاده شدم و درو برای کیم باز کردم تعظیم کوتاهی کردم و پشت سرش راه افتادم ....
ورودمون مصادف با اومدن یونگی شد ....
با لبخندی به سمت تهیونگ اومد و اشاره ای به من کرد که برم سراغ دختره-لباس قرمزه اس
با سرم تایید کردم و رفتم نزدیک جایی که اون دختر ایستاده... از خدمتکار گیلاس شامپاینی گرفتم و سر کشیدم .
استرس داشتم ...به محض دیدنم نگاه خریدارانه ای کرد
-تو رو تا حالا ندیدم ... اسمت چیه؟
+تو فک کن یه دوست!دستشو از آرنج تا انگشتاش سبک لمس کردم و نگاه خمارمو بهش انداختم ...
سریع وا داد و نزدیک تر شد-اخه این مدلی ندیده بودم اولین باره میای؟
هومی گفتم و بیشتر بهش نزدیک شدم.
بوی زنانه ی شیرینی میداد و اغواگرانه آرایش کرده بود .
لباس بازش به لمس بیشتر تشویقم میکرد ....
YOU ARE READING
BODYGUARD / VKOOK
Romance▪︎تکمیل شده ▪︎ نگاهِ جانگکوک ، نگاهِ یه خائن نبود! نگاه جانگکوک پر از عشق بود و محاله کسی بتونه انقدر واقعی نقش بازی کنه .... اسم فیکشن: بادیگارد کاپل : تهکوک / یونمین و ....... ژانر: رومنس/مافیا/اسمات