4- پروانه

364 71 80
                                    

#Miracle Part 4

"خب که چی؟"
لوتی گفت و باعث شد لویی بیشتر عصبانی بشه و داد بزنه:

_خب که چی؟؟؟؟ اینجوری همه فکر می کنن تو فقط یه هرزه بی خاصیتی که چشمش به همه مرد ها هست... نزار اینجوری درمورد خواهر نجیب و پاک من فکر کنن لوتی!

"برام مهم نیست بزار هرچی دلشون می خواد درموردم فکر کنن."

لویی جلوتر رفت و دستاشو بهم چسبوند و جلوی صورتش گرفت و گفت:
_دیگه چقدر می خوایم انگشت نما بشیم؟ مامان بابا از اونور... تو از اینور....

و لوتی وسط حرفش پرید.
"خودت چی؟؟ خودت هم با متفاوت بودنت انگشت نمامون کردی."

_این که دلم نمی خواد ازدواج کنم باعث تعجب بقیه است؟ آقا نمی خوام! نمی خوام ازدواج کنم.. به کسی چه؟

"پس اینم به کسی مربوط نیست که من کجا میرم و به کی نگاه می کنم."

لوتی به یه بار رفته بود و می خواست اونجا کار کنه تا "به گفته خودش" پولی به دست بیاره.

ولی همه می دونستن لوتی بیشتر دنبال شوهر می گرده تا پول.

_حالا رفتی توی بار دنبال شوهر بگردی! این حماقته. حداقل اگر می خوای شوهر پیدا کنی یه جایی برو که چهارتا آدم درست و حسابی توش باشن. نه یه مشت مرد مست و عوضی. من نمی تونم این اجازه رو بدم.

"من برای پول اونجا رفتم!"
_لوتی من برادرتم... خوب تو رو می شناسم..

لوتی دیگه ساکت موند و هیچی نگفت. فقط با حرص و عصبانیت سرشو پایین انداخت و به کفشاش چشم دوخت.

مادرشون از آشپزخونه به اتاق هجوم آورد:
- اینجا چه خبره؟

لویی با عصبانیت گفت:
_ببین مامان من نمی دونم چیکار کنم خب؟ خودت بیا و دخترتو جمع کن.

و به لوتی اشاره کرد و بعد از این که نگاه پر از تمسخری به خواهرش انداخت از اتاق بیرون و بعر سمت چای خانه حرکت کرد

جوانا جلوتر رفت و پرسید:
- چی شده عزیزم؟

"مامان... من رفتم توی یه بار کار کنم تا پول در بیارم و کمکتون کنم ولی لویی فکر کرده من به خاطر شوهر اونجا رفتم.‌"

غیر از این بود؟

و جوانا چیزی گفت که هیچکس انتظارشو نداشت:

- تو دیگه بزرگ شدی... وقت همه چی فرا رسیده. با برادرت کاری نداشته باش اون فقط زیادی نگران و غیرتیه!

آره!
مادر و دختر دقیقا کپی هم بودن!



لویی تند تند سمت چای خانه حرکت کرد و بدون توجه به جمعیت زیادی که اون اطراف بود وارد شد.

_سلام لی!
"چه خبرا مرد؟!"
_اوفففف هیچی

"چیه باز لوتی کاری کرده؟ چون امروزم باهات نیومده."
_آره... ولش کن. بیا درموردش صحبت نکنیم.

Miracle (L.T)Where stories live. Discover now