☆نانحس

209 20 9
                                    

شعر و دکلمه: علیرضا آذر 
خواننده و آهنگساز: میلاد بابایی 
تنظیم: میلاد بابایی و علی تیرداد
میکس: علی تیرداد
تهیه کننده: محمدرضا نیکفر 
تهیه شده در استودیو حافظ شرق 

کی بیشتر از این زندگی خسته است ... کی خسته و کمرنگ و دلگیره
هر کی به امید نبودن موند ... تو ابتدای جاده میمیره
من می شناسم بوی موهاتو ... من مسخ این جو گندمی بودم
بازم بگو خانومِ فرمانده ... من قتل عام چندمی بودم؟
چشم و امید من، نبودِ من ... بودن به سبک آدمی مُرده 
بودن به شکل تو، به شکل من ... سرخوردگی های دو سر خورده

وقتی خودت در خود گرفتاری ... هر گونه یِ زنجیر یعنی هیچ
دلخوش نکن، این متن چیزی نیست ... این شعرِ بی تصویر یعنی هیچ

بعد از تو تصویری نمانده تا ... شاعر خیالی نو در اندازد
تنها به فکر مرگ، وامانده است ... تا خون بهایت را بپردازد
بنشین غروبِ شعر از اینجاست ... از کفش های پشتِ در مانده
از مادری هایِ تو با طفلی ... کَز قبلِ بودن بی پدر مانده

سیاره ای خاموش و متروکم ... در من حضوری گنگ مشهود است
این سنگِ سردِ کُنجِ منظومه ... قبلا زمینِ زندگی بوده است
این تکه سنگِ آسمان جُل را ... بردار و ها کن جان نو گیرد
در من دو جرعه زندگی مانده ... آن هم نجنبی زود میمیرد

حالا کجا با این همه تندی؟ ... من هر چه کردم با خودم کردم
جانِ علی امروز با من باش ... بنشین برایت چای دم کردم
می گفتم و می گفتم و گفتم ... نشنیدی و نشنیدم و گم شد
سوزِ دلم در زوزه های شهر ... کُـلــَـت کمی از کُلِ مَردُم شد

من ماندم و تقویمِ تاریکم ... آینده منحوس و تکراری
جسمی گرفتارِ خود آزاری ... در پوششی از دیگر آزاری
تاریخِ از پلکِ تو افتادن ... دست خدا دادم تمامت را
مَن ها تلف کردند عمرت را ... از خود گرفتی انتقامت را

تاریخِ شبها تا ابد رفتن ... تلخابهء تا صبح بیداری
از هر طرف در سینه یِ بن بست ... دوران چِفتِ چار دیواری
دستم به دست دیگرم بود و ... تنهاتر از مَن ها قَدَم بودم
در فکر تو با ضلعِ سوم شخص ... سرگیجه یِ کُنجِ خودم بودم

باور نمیکردم پس از مُردن ... چَشمم پر از دور و بَرتَ باشد
در خود بخواب و راهیِ خود شو ... دست خدا زیر سرت باشد
اِبریقِ مستم را شکستی و ... اَبری شدی از مُرده های آب
خیسم شدی از قطره های اشک ... حالی شدم در گوشه محراب
 
ای ابرِ در شلوار کز کرده ... جا رختیِ خاموشِ بر دیوار
ای ماریای روسی ِدلتنگ ... ای بُهت سنگینِ پس از دیدار
خوابیده ای در آن سر دنیا ... من این سر دنیا پر از دردم
خوفُ و رَجا از خواجه می گیرم ... شیرازِ زخمی را بغل کردم

خون از تن شیراز میریزد ... من مست رُکن آباد و انگورم
حافظ چه خواهد کرد بعد از این ... فکر درشتی های تیمورم
 با پنجه کاخ از کوه می سازم ... دل داده ام بر هرچه باداباد 
شیرین سَران را دوست تر دارند ... فریاد از این فرهاد کُش فریاد

دکلمه های آذرWhere stories live. Discover now