"Profession enough: به قدر کافی حرفهایی"
(Jamie compbell)
(مکان: مطب روانشناس ، ساعت: 1:30 ظهر)
: خب...مشکلی پیش اومده لورن؟
اخمِ بامزهایی کردو ادامه داد: لورن بودی دیگه؟...درسته؟لویی بعد از چند ثانیه که با چشم های گرد شده به پسر خیره شده بود، چند بار پشت سر هم پلک زدو با گیجی گفت: چ..چی؟
پسر درحالی که چیزی توی دفتری که روی پاهاش گذاشته بود مینوشت،بدون اینکه سرش رو بالا بگیره، از پشتِ عینکش به لویی نگاه کردو گفت: گفتم مشکلی پیش اومده که اومدی اینجا و بعدش اسمتو پرسیدم.
لویی بدون اینکه توجهی به سوال مرد بکنه با گیجی و تعجب پرسید: سریه قبل که اومدم اینجا شما هم بودین؟
پسر خندیدو گفت: آره....و درست بالای سرت ایستاده بودم تا هیپنوتیزمت کنم.
لو: او..اوه...چه جالب.
اینو به زبون اورد با اینکه اصلا نمیدونست چی این وسط جالبه.
اینکه قیافهی فوق هاته کسی که درست تو صورتش زل زد و هیپنوتیزمش کردو به خاطر نمیاره یا اینکه اصلا برای چی باید این سوالِ مزخرف رو بپرسه؟اینجور که پیش میره انگار اصلا لویی ژنِ نادرِ"پسرای هات رو فراری بده " رو از مادرش به ارث برده.
پسر دفترِ قهوایی رنگش رو روی میزِ چوبیه کنارش گذاشت، به پشتیه مبل تکیه دادو گفت: خب...من هنوز اسمتو درست نمیدونم پس مجبورم لو صدات کنم چون مستر استایلز اون طوری صدات میکرد.
لویی استرسی خندیدو گفت: آم...اسمم لوییه...با اینکه لو صدام کنی مشکلی ندارم.
: منم جیمیم....و خب...منتظرم تا اگه مشکلی برات پیش اومده با هم حلش کنیم اگر هم که نه.....کاپوچینو یا قهوه؟
لو: ینی به بیمار هاتون کاپوچینو و قهوه نمیدین؟
جیمی از حرف لویی خندیدو گفت: نه مسعله این نیست...بیشترِ کسایی که به اینجا میان استرس و نگرانیه زیادی دارن و خب...ما نمیخوایم کافیین بیشترش کنه برای همیین با آب میوه ازشون پذیرایی میکنیم.
لو: کاپوچینو...لطفا.
جیمی از جاش بلند شد و درحالی که به طرفِ تلفنی که روی میزِ قهوایی رنگش قرار داشت میرفت گفت: با این حساب الان جزوه مهمونای من به حساب میای.
YOU ARE READING
Blood dance (L.S)
Fanfiction_ خدای من،تو واقعا میتونی خطرناک باشی. +ممنون. _ برای چی؟ + مردم از شخصیت های خطرناک خوششون میاد. " BLOOD DANCE " "رقصِ خون" .