زن نوک انگشتهای پای راست را کشید روی ماهیچهی پشت پای چپ، کتاب را بست، سرش را گذاشت روی تشک تخت، چشمها را بسا، خیال کرد ... مرد کف دست را میکشید پشت پای زن، آرام کف دست را کشید بالاتر، روی رانهای زن ... زن خیال کرد، لبها را توی هم جمع کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/123703236-288-k240369.jpg)
YOU ARE READING
pretty sentence of different books
Randomاین کتاب پر از تیکه ها یا پاراگراف های معنی دار و جذاب از کتابای مختلفه شاید کتاب شما....🌈
part 104
زن نوک انگشتهای پای راست را کشید روی ماهیچهی پشت پای چپ، کتاب را بست، سرش را گذاشت روی تشک تخت، چشمها را بسا، خیال کرد ... مرد کف دست را میکشید پشت پای زن، آرام کف دست را کشید بالاتر، روی رانهای زن ... زن خیال کرد، لبها را توی هم جمع کرد.