پارت21

371 37 0
                                    

تو منو دوباره ساختی 21

چشمای سه رون گرد شد.
-چیی؟
جیمین پیاده شد و ماشین و دور زد. در سمت سه رون و باز کرد.
-بیا پایین .
سه رون کمی خودشو عقب کشید.
-تو چت شده؟
جیمین خم شد و کمر بند سه رون و باز کرد و دستش و گرفت و بیرون کشیدش.
-یااا پارک جیمین.
با دیدن رستوران چشماش گرد تر شد.
-چرا اومدیم اینجا؟
با اخم گفت :
-میفهمی .
دست سه رون و گرفت و اونو دنبال خودش داخل رستوران کشوند.
با ورودشون همه شروع به دست زدن کردند و صدای جیمین و کنار گوشش شنید.
-تولدت مبارک عروسک زشت.
با تعجب سمت جیمین برگشت که بقیه هم شروع به خوندن تولدت مبارک کردند.
با چشمای گرد شده بهشون نگاه میکرد که جین جلو اومد و تو آغوش کشیدش.
-تولدت مبارک آجی قشنگم.
سه رون و از بغلش بیرون آورد و سمت کیک کشوندش. سه رون مثل مسخ شده ها دنبالش کشیده شد و جلوی کیک ایستاد. نگاهش و به جیمین دوخت.
نمی دونست حرفایی که تو ماشین زده راست بوده یا دروغ... جیمین زیادی از حد جدی بود.
جیمین با لبخند بهش خیره شده بود.  با همون لبخند بزرگ و دندون نمای همیشگیش .
دست جین رو شونه اش قرار گرفت.
نگاهشو از جیمین گرفت و به جین دوخت.
-چی شده؟
جین لبخند با نمکی زد.
-شمعات و فوت کن.
نگاهش و به کیکش دوخت و دوباره نگاهش به صورت بدون لبخند جیمین خورد.  نمی دونست باید چی رو باور کنه ... لبخنداش یا اخمش .
چشماشو رو هم گذاشت.  تو این لحظه فقط یه آرزو داشت.
-جیمین مثل قبل بشه.
چشماشو باز کرد و همون طور که خیره تو صورت دوباره خندون جیمین بود شمعا رو فوت کرد.
صدای دست زدن  کل رستوران و پر کرد.
جیهوپ کنارش قرار گرفت .
-تولدت مبارک خانم کوچولو.
لبخند سه رون بزرگ شد.
-دیگه نوزده سالم شد دیگه کوچولو نیستم.
اینو گفت و دندوناشو نشون جیهوپ داد.
جیهوپ آروم روی پیشونی سه رون کوبید.
-ای دختره دیوونه.
سه رون دستشو روی پیشونیش گذاشت و با اخم ساختگی گفت :
-یااا اوپا چرا میزنی؟
-خودت خوب میدونی برای چی زدمت.
لبای سه رون آویزون شد.
-خوب دلم میخواد.
جیمین بهشون خیره بود.  چشماشو رو هم گذاشت.
-جیهوپ ازش خوشش میاد.
لبشو گاز گرفت.
-سه رونم ازش خوشش میاد.
چشماشو باز کردن و به هر دوشون که لبخند گنده ای رو لباشون بود خیره شد.
-هر دوشون از هم خوششون میاد.
دستاش بی اختیار مشت شد.
-جیمین اوپا.
نگاهش و به سوهی که کنارش ایستاده بود دوخت.
-چرا اینقدر دیر کردی؟
سوهی نفس عمیقی کشید و موهاشو مرتب کرد.
-هی همش تقصیر این راننده تاکسی احمقه ...
سه رون کجاست؟
جیمین نگاهشو به سه رون و جیهوپ دوخت.
-اونجاس.
سوهی مسیر نگاه جیمین و دنبال کرد.
-من میرم پیشش.
جیمین سری تکون داد. سوهی نگاهش و به جیمین که هنوزم نگاهش رو اون دو تا ثابت دوخت.
نگاهش فرق کرده بود. سری تکون داد و سریع سمت سه رون رفت.
-سه رونا.
سه رون با دیدنش با ذوق سمتش اومد.
-تو اینجا چیکار میکنی؟
-تولدته و من نباشم مگه میشه؟
-کی بهت گفت بیای اینجا؟
- جیمین اوپا.
سه رون نگاهشو به جیمین دوخت . باید باهاش صحبت میکرد.  میخواست بدونه صحبتای تو ماشینش واقعی بودن یا نه؟ میخواست سمتش بره که جین جلوش قرار گرفت.
-افتخار رقص میدین خانم زیبا؟
سه رون نگاهشو به جین دوخت و به زور لبخندی زد و دستشو تو دستش گذاشت.
با همدیگه وسط رفتن.
-خوشت اومد آبجی خوشکلم؟
-خیلی...  خیلی شوکه شدم ممنونم اوپا... خیلی زحمت کشیدی.
جین با لبخند گفت :
-نظر جیمین بود که اینجا برات تولد بگیریم.
-یعنی جای تو باید از داداشت تشکر کنم؟
-منم هویچ نبودم که یه عالم کمک کردم.
سه رون دندوناشو به نمایش گذاشت.
-شوخی کردم.
جین آروم لپشو کشید.
-میدونم.
تهیونگ نگاهشو به اطراف دوخت و سمت جیمین رفت.
-پسر چرا تنهایی پس دوست دخترت کجاست؟
جیمین لبخندی زد.
-دوست دخترم و سه رون با هم سازگار نیستن نمیخواستم بیارمش و ناراحتش کنم.
-چه داداش مهربونی.
بی اختیار دستاش مشت شد و با اخم و حرص گفت :
-من داداشش نیستم.
تهیونگ با تعجب بهش خیره شد.
-باشه چرا جوش میاری حالا؟
جیمین چشماشو رو هم گذاشت. 
- اصلا دلم نمی خواد اون خواهرم باشه .
-چرا؟
نگاهش و به چشمای پر سوال تهیونگ دوخت.
-دلیل نداره فقط نیمخوام خواهرم باشه ... اون دختره زشت خواهر من ،امکان نداره.
-یااا جیمین اوپا چند بار بگم به دوست من نگو زشت.
جیمین سمت سوهی که با اخم و دست به سینه خیره اش شده بود برگشت.
-منم گفتم وقتی یکی زشته  نمی تونم بهش یگم خوشکل.
سوهی یه قدم بهش نزدیک شد.
-دوست من خیلی هم خوشکله فقط تو نمی بینیش.
-هیچم خوشکل نیست.
-گفتم که تو کوری.
تهیونگ بینشون قرار گرفت.
-یا میخواین جشن سه رون و خراب کنید؟
سمت سوهی رفت و با لبخند گفت:
-قصد رقصیدن نداری؟
سوهی نفسش و پر صدا بیرون داد و لبخندی زد.

you made me again Where stories live. Discover now