مهمونی‌خیالی.

110 20 12
                                    

هفته ی اول ترک شدن مزخرفه..منظورم اینه که تو از خواب بیدار میشی و همونطور که چشماتو باز میکنی به این فکر می کنی که امروزو با هم چیکار کنین و شت درست همون لحظه همه ی جریان یادت میاد و حس یه آدم بدبخت بهت دست میده و آخر روز خودتو تو جای مخصوص همیشگیتون می بینی و لعنتی تو اون قسمت حس میکنی از صبح هم بدبخت تری!.
_دین میتونم یه قهوه برای بیرون داشته باشم؟
به پیشخدمت جایگزین آماندا میگم و اون همزمان که سرشو تکون میده کلمه ی "حتما"رو زمزمه میکنه..
دین به سمت قهوه جوش و میره ..کنار پیشخون می ایستم و با انگشتام رو اون میز چوبی ضرب میگیرم و‌به این فکر میکنم که اگه آماندا اینجا بود همینطور که داشت اون دستگاه رو راه مینداخت بهم نگاه میکرد و بدون اینکه صدایی ازش در بیاد آهنگ scary love رو لب میزد و احتمالا چند دقیقه بعدش همزمان که داشتیم این آهنگو تو ماشین گوش میدادیم به ناکجا آبادمون می رفتیم و تمام شب رو اونجا حرف میزدیم یا می رقصیدیم یا..
تمام چیزی که الان میدونم اینه که میخوام با یکی برم‌ بیرون هر جا! ولی به یه آدم نیاز دارم آدمی که حرف بزنه..حتی اگه مزخرف بگه..سرم از سکوت پره..
ماگ کاغذی قهوه رو گذاشت جلوم.
_حاضر شد میشه..
_هی دین..
سئوالی نگاهم میکنه..
_بله؟
_تو الان شیفتت تموم میشه‌نه؟
آماندا همین موقع ها کارش‌تموم میشد.
_آمم آره؟
_کار مهمی داری؟
صورتشو جمع میکنه و احتمالا داره‌با خودش میگه مشکل این پسر چیه؟دیوانست؟!
_راستش یه مهمونیه
دروغ میگم..کی راستشو میگع؟هی من یه بدبختم که‌دوست دخترش ترکش کرده،هیچ دوستی نداره و دلش برای صدای آدما تنگ شده واسه چند ساعت با من وقت میگذرونی؟
_تو خونه یکی از دوستام
دستمو دور ماگ حلقه میکنم.
_عالیه
تأکید میکنم و ماگو فشار میدم.
_گفتم‌شاید بخوای بیای هان؟
تو یه مکالمه چند تا دروغ جا میشه؟
لبشو کج کرد و همونطور که داشت بهم نگاه میکرد گفت:
_همم نمیدونم .یعنی من حتی تو رم نمیشناسم؟!
_متیو!
_اسم!..متیو مشتری کافه!ببین هنوزم کافی نیست شاید قاچاقچی انسان باشی..
_اوه بیخیال..نگو تمام عمرت‌همه ی مهمونیا رو اینجوری از دست داد؟
لباشو به‌هم فشار میده و سرشو تکون میده..
_پس درست گفتم
_حداقل راجب مهمونی دروغ نگفتم..
اوه شت از کجا فهمید؟
_تو
کشیده‌گفتم و نگاهش کردم..
_میدونی من از نگاه آدما حقیقتو می فهمم. اما باشه من باهات ‌به اون مهمونی خیالی میام چون واقعا حوصلم سر رفته!
هفته ی اول ترک شدن مزخرفه مخصوصا وقتی میفهمی هیچ آدمی تو زندگیت نیست.

All the love.C

StAy [LGBTQ+]Where stories live. Discover now