آسانسور و چس بازیاش :/

783 42 1
                                    

من یه بار با مامانبزرگم از باشگاه والیبال بر میگشتم (اون والیبالا هیچ کاری نکرد هنوز قدم کوتاهه) بعد رفتیم سوپری خرید کردیم رسیدیم خونه چون خیلی دور بود یکم طولانی بود مسیر بعد من فهمیدم ساکمو جا گذاشتم تو سوپری مامانبزرگم رفت بیاره من رفتم تو اسانسور 3 رو زدم نرفت 2 رو زدم بازم نرفت 1 رو زدم نرفت G رو زدم نرفت B رو که زدم رفت پایین
یهو وایساد پشمام ریخت
بعد دیدم باز نمیشه و ظهر بود هی از من اصرار هی از آسانسور ادرار (کسایی که فیلمه سوندرلا رو دیدن میفهمن )
بعد با جیغو در زدنو عر زدن بلاخره بعده چند ساعتتتتتت صدای فرشته های نجات اومد منم میگفتم کمککک بعدممم عرذررررذخچیمزمل بعد با خودم های بای داشتمو یه ساق طلایی ، ساق طلاییه برا مادر بزرگم بود من داشتم های بای میخوردم( اخه ترسیدم قندم بیوفته بلاخره تپلا ممکنه قندشون بیوفته دیگه :/ البته تاحالا نیافتاده)  بعدم داییم درو به زور باز کرد دیدم دقیقا حدوده 30 یا 40 یا 50 سانت جا بود و از اون جاییم که من خیلی باریکم ترسیدم یه وقت رد نشم:/ بعد به زور رد شدم پریدم بغل داییم بعدم نگم از مانتویی که جر خورد یه گوشش خلاصه بگم وقتی مثل دمی لواتو تو اسانسور گیر کردین از آسانسور فراری نشید حتی اگه مثل من بودین چون دمی به نظرش پله بهتره والا منکه گشادیم میاد :/

نتیجه ی اخلاقی : مثل دمی نباشید اگه گیر کردید بازم از اسانسور برید :/

پ.ن: این عکسه پنجره ی اتاقمه :/

پسرای بدن ساختWhere stories live. Discover now