عشق
زندگی
نفس کشیدن
نگاه کردن
فکر کردن
نوشتن
و ...
این ها چیز هایی هستند که میشه روزی بهشون پایان داد .
بستگی داره که برای چی شروع شده باشن !
و ادامه دادن و پایان دادنش فقط نیازمند یک دلیله .
عشق برای من
از لحظه ای شروع شد
که فقط نگاهش کردم .
شاید مسخره بیاد
اما من فقط نگاهش کردم .
چشم هاش رو دیدم .
و از اون لحظه به بعد ذهنم نتونست فراموشش کنه .
اون خیلی اتفاقی یک معیار شد .
برای هر کسی که بعد از اون انتخاب میشد !
بی اینکه بخوام
بی اینکه بدونم !
تقصیر من نبود .
این در واقع تقصیر اون و مغزم بود .
چون اون اولین نفری بود که تونست حس های جدیدی در من به وجود بیاره .
و مغز من اون رو صاحب حس های جدیدم میدونه .
اون رو دلیل کلمه ای به نام دوست داشتن میدونه .
برای همین همه ی انتخاب هاش یکی هست !
زندگی برای من از زمانی شرول شد که تونستم با پدرم تکیه کنم .
اما درست زندگی من جایی متوقف شد که این تکیه گاه شکست .
پدرم دلیل زندگی من بود .
از وقتی به دنیا نیومده بودم نفس میکشیدم .
و از وقتی دنیا اومدم نگاه کردم .
از وقتی مغزم رشد کرد فکر کردم .
و دلیل اینها خودم بودم .
این کتاب .....
دلیلش افکار من بودند که داشتند من رو خفه میکردند.
جمله های من نیاز داشتند که ازاد شن .
تا تو دنیای ذهن افراد مختلف سیر کنند .
تا بمونن .
تا من رو زنده نگه دارند .
تا من رو امیدوار کنند .
تا به من دیدگاه جدیدی بدند !.
به من یاد بدن از عشق نترسم .
اونطور که باید زندگی کنم .
اونطور که لایق خودمه برای هودم ارزش قائل شم .
YOU ARE READING
📘Heart Tears❄
Random[ COMPLETED ]✔️ 📘اشک های قلب. 📘نوشته هایی از اعماق قلب یک انسان❄ 📘لطفا بدون ذکر نام من و اجازه من، متنهایی که من نویسندهاشون هستم رو بر ندارید. 📘این بوک قراره حرفهای روح و ذهن من باشه یا حرفهایی از دیگران که باعث شده روحم رو قلقلک بده. 📘بیش...