یک

4.2K 308 82
                                    

هری خوشش میاد با حوادث اتفاقی زندگی کنه. تصمیمهای اتفاقی میگیره، چیزهای اتفاقی یاد میگیره، کلاه های اتفاقی سرش میذاره، وقتی نشئه ست جلوی فست فودهای زنجیره ای اتفاقی میایسته. با اینکه بعضی ها ممکنه بگن این باعث میشه آدم احمقی باشه، خودش فکر میکنه باعث میشه دمدمی باشه. زندگیشو هیجان انگیز نگه میداره.

اتفاقی ترین چیزی که درموردش وجود داره کاریه که برای خودش جور کرده. حیوان خانگی نگه داری برای افراد پولدار و معروف. با اینکه شاید خیلی اتفاقی نباشه با توجه به اینکه برای اینکار ساخته شده. کی حیوونهای خونگی رو دوست نداره؟ کی پول دوست نداره؟ هری که جفتشو دوست داره.

همه چیز با زین مالیک شروع میشه، بهترین دوست دوران مدرسه اش. یعنی بهترین دوستش تا وقتی که هری رفت دانشگاه و زین رفت توی دنیای فشن. سعی کردن با هم در ارتباط بمونن، اما زندگی یه سوپرمدل که همش توی جت میشینه معمولا از قاره به دوره. اکثر مواقع فقط میتونن گهگاه تلفنی حرف بزنن.

توی یکی از همین موارد، زندگیش تغییر میکنه.

"هوی، تو هنوزم از حیوونا خوشت میاد؟" زین اتفاقی میپرسه.

هری پلک میزنه "اگه منظورت اینه که گیاهخوارم و دو تا گربه دارم، آره."

"ایول. میتونی یه کاری واسم بکنی؟"

"حتما."

"ما یه سگ پودل داریم، خوب؟ ولی یه سفر از طرف شرکت هلیفیگر برام ردیف شده که چند هفته باید میلان باشم، پزا توی توره و مامانم هم حساسیت داره. وقت داری سگ نگه داری کنی؟"

هری باورش نمیشه زین یه سگ پودل داره. "سگه توی انگلستانه؟"

زین خرخر میکنه. "آره، حتی توی پرامیس هیل."

"عجب. مشکلی نیست، تعطیلاتم داره شروع میشه."

"چه خوب. سگ نگه دارها چقد میگیرن؟ روزی 50 پوند؟"

"ااا پسر، نمیخواد بهم پول بدی. من از حیوونا خوشم میاد."

"هنوزم زیادی واسه خودت خوبی، نه؟" زین با حیرت میپرسه. هری بعضی وقتها خیلی دل تنگش میشه. "روزی 20 تا بهت میدم، و میتونی توی خونه ام بمونی. بحث هم نکن."

اولش هری به عنوان "خوش گذرونی با سگ پودل به نام بِرَد" حسابش میکنه. بعد یه کار یه دفعه ای شد. حالا یه جور شغل انتخابیه. زین هی به آدمها معرفیش میکنه، آدمهای مهم، و هری هی میگه آره.

"رفیقم لیام، آره، لیام پین یه بازی توی یه شهر دیگه داره و چون با دوست دخترش بهم زده خیلی زیادی نگران سگ و لاک پشتهاشونه که وقتی یکی رو میخواد مراقبشون باشه بهش بگه."

یا "رفیقم نایل، سرآشپز ایرلندیه که توی تلوزیونه، داره واسه یه سمینار میره فرانسه و یکی رو میخواد که یه هفته مراقب سگش باشه."

داستانی که هری توش واقعا ده تا گربه نداره.Where stories live. Discover now