میخام یه عکس از اتاقم بزارم نمیدونم بزارم یاااا نههه
البته ماله قبلا عه :) یه جور دیگ چیده بودمش
بعد اینکههههه ممکنه یکی بفهمه من کیممم چننن اتاقم بین دوستام معروفههه
حالا نمیدونم بزارم نزارم
خدایااااااا
*وی به دیوار ذزضظول میزند و اشک میریزد و در خودش جم میشود
* وی خیلی دلش میخاهد گریه کند ولی نمیتواند چن سرش درد میکند
* وی دو روز است نخوابیده است
* وی نمیدونه چرا داره اینجوری حرف میزنهاینم بگم ک شاید فک کنین من ی اسکل از خود راضیم ولي نیستم بخاطر اتاقمم خیلی خجالت میکشم چن خیلی بچگونس ولییییییییییییی ملت دوسش دارن چن بنظرشون خابیدن توش حال میده ولی این جوری نیس هر لحظه ممکنه یه جن بره تو بدن عروسکام و منو بکشه

YOU ARE READING
*•.¸♡ سخنان یه لیتلِ اندرایج ♡¸.•*
Randomسلامی دوباره 👼🏻 خب اینجا من قراره یکم از روزمرگی هام به عنوان یه لیتل بگم که هیچکس نمیتونه درکش کنه 🤦🏻♀️ و به هیچکسم نمیتونه بگه همین دیگ.-.