امروز ۶ اسفند ۹۸
۲۵ فوریه ۲۰۲۰
اینجا بلونایته
منم ونوسم
شده دلتون بخواد توی تاریکی بشینین؟
دلم میخواد توی تاریکی بشینم
ستاره ها رو نگاه کنم یا حتی سقف اتاقمو
ستاره ها رو بشمارم یا اینکه فقط توی سکوت غرق شم
دلم میخواد به عکسا خیره شم و خودمو بذارم جای ادما
چه حسی داشت؟
خوشحال بودی؟
از کاری که انجام میدادی راضی بودی؟
لذت بردی؟
جونگهیونی خوندنو دوست داشتی؟
پس چی باعث شد پا روی همه دوست داشتنات بذاری و بری؟
امروز بارون میومد
عالی بود
عالی تر از عالی بود
من بعد کارم با دوستام کافه بودم اووم قهوه خوشمزه بود اسمش سخت بود یادم نیست
اون پسره رضا پیشنهاد کرد اینو بخوریم گفت خوشمزه است باحال بود دوسش داشتم
از مترو تا خونمون پیاده روی داره یکم
تقریبا یه ربع
معمولا وقتایی بارون میاد تاکسی نیست دگ
من تا خونه دوییدم
نه بخاطر عجله ها
دوس داشتم بدوام
دوست داشتم جیغ بزنم و برقصم و بدو ام
این کارم کردم
دیوونه ام نه؟
وقتی رسیدم خونه لباسام خیس بود
هنوز بعد دو ساعت گلوم خشکه
ولی می ارزید
تاحالا زیر بارون دوییدی؟
ادما نگام میکردن انگار من دیوونه ام یا چیزی زدم
اخه یکم عجیبه ادمی که میدوعه میرقصه میخنده و دور خودش میچرخه و دستش تو هوا با ریتم اهنگ تکون میخوره
دیوونه بازی دربیارید
نگاه های بقیه مهم نیست
حرفای بقیه مهم نیست
هیچ کدوم از این ادما روی قبر شما شاخه گل نمیذارند و نمیگند ممنون برای اینکه همیشه افسرده و محدود بودی
این دنیای شماست
مرکز این دنیا شمایید
هر جور بخواید میچرخه
غمگین و شاد
همش به شما بستگی داره
دنیای شما فرفره نیست که توی دستای بقیه بچرخه
میخواید زنده بمونید و زندگی کنید مگه نه؟
هیچ قانونی وجود نداره
جز پول هیچ قانون دیگه ای وجود نداره
هیچ عرف و شرعی وجود نداره
کسی شما رو با آتیش نمیسوزونه بابت لبخندی که بخاطر کاراتون میزنید
هیچ احدی هم از شما بخاطر اینکه خودتونو از همه چی محروم کردین تشکر نمیکنه و با سینی بهشتی پذیرایی نمیکنه
خلاصه که رو جدول راه برید با اهنگ برقصید سیگار بکشید تاس بریزید و زندگی رو برای خودتون راحت کنید.
دو تا دوست دارم که میدونم هر دوشون همو دوست دارن
ولی یجورین
سخت میگیرن
انگار ی رابطه قراره جونشونو بگیره
من نمیفهمم وقتی همو دوس دارن چرا انقد بهش فکر میکنن دیگه
چرا انقد قوانین و شرایط مسخره دور خودشون چیدن
درسته دوست دارن رابطشون جدی باشه
اگه دوس داشتنشون یه طرفه بود اره حق میدادم ولی وقتی دو طرفه است واقعا حماقته که خوشحال نباشی و خودتو محروم کنی
من زیاد خودمو محروم میکنم از خیلی چیزا
ولی خب دلیلش اینه که دوس دارم خیلی چیزا رو تنها تجربه کنم
ولی این دو نفر رو درک نمیکنم
قلبشون برای هم میزنه
حدکاتشون واقعا مثل زوج هاست
و اونا در حق خودشون قساوت میکنن
شما چی؟
سینگلین؟
عشق ی طرفه دارین؟
یا مثل دوستای من هستین؟
هر چی که هست با خودتون رو راست باشید
آدم وقتی باخودش رو بازی کنه دیگه هر چیم بشه میتونه بپذیره
آدمایی که زیاد دروغ میگن خودشونو لای دروغاشون گم میکنن
از یه جایی به بعد دیگه خودشونم نمیدونن دروغ میگن یا راست
احساسی دارین؟
بپذیرینش و به زندگیتون هر جور دوس دارین ادامه بدید
خیلی وقتای ادم وقتی عشق ی طرفه داره انقد مثل راز نگهش میداره که تا ابد هم اگه باشه فکر میکنه بهتر فرد دنیا رو از دست داده
ولی اعتراف کنین
اون موقع انگار بت فکرتونو شکستین
بعد که اعتراف میکنین نمیدونم چجوری بگم انگار با حقیقت رو به رو میشین و به واقعیت نزدیک تر
اون موقع یکم منطق قاطی احساستون میشه
حتی اگه رد بشین اون موقع خالی از حسرتید
میدونم باورش سخته ولی باور کنید امتحان کردنش خیلی بهتر از امتحان نکردنشه
تا وقتی اعتراف نکنید دل کندنی هم وجود نداره
شاید باورتون نشه خیلی توی انتخاب اهنگا وسواس دارم دلم میخواد بهترینا و اروم ترینا رو براتون انتخاب کنم
من خودم شبا کابوس میبینم ولی دوس دارم شما رویا ببینید
خواب دوای هر دردیه
داروی فراموشکاریه
دنیای دومه
بهش پر و بال بدید و زندگی کنید
شبتون بخیر
۶ اسفند هم گذشت
این روزا که میگذره زندگیه
راحت نگذرید ازش
اینجا بلو نایت بود خداحافظ
YOU ARE READING
Blue Night radio
Fanfictionچیشد که جای امید دادن به شما دارم یادداشت های قبل مرگ مینویسم؟ خوندن قدیمی ترین یادداشت هام بهم این حس رو میده که دارم خاطرات یه دختر مرده رو ورق میزنم
