بد از تمیز کاری از اشپز خونه بیرون اومدم و رفتم رو مبل دراز کشیدم کمرم واقن درد میکرد هوففف یا مسیح نابود شدم با افتادن جسم سبک و نرمی تو بغلم چشامو باز کردم دیدم چیم خودشو انداخته تو بغلم بی توجه بهش چشامو بستم موچی:دد جوکوکیی پاچوووو موچی دلش تنگ شدههه:(( تنها چیزی ک گفتم:اها موچی:پاچوووو موچی دلش بخل ددیشو میخادددد:((( اها با حرص بلند شد و ی پاشو رو زمین کوبید و لپاشو با اخم باد کرد و دست ب سینه بهم زل زد دم کوچولو و بامزشو هی تکون میداد موچی:دیه دوست ندالممممم تو خهلییی بدییییییی موچی رو بخل نوموکونییییی;(( دیگه بد جور رفته بود رو اعصابم اون از کار صبحش اینم از رفتار الانش رومبل نشستم و با عصبانیت گفتم: این حرفا بجا عذر خواهیتههههههه از کی تاحالا انقد بی ادب شدی؟!!!! تو اون موچی کوچولوعه دوس داشتنیه من نیستی با بغض نگام میکرد سرشو انداخت پایین و با دم افتاده رفت تو اتاقش و درو بست دستی ب صورتم کشیدم و کلافه از خونه زدم بیرون نباید داد میزدم اون فقط ی بچست و اینحوری جلب توجه میکنه رفتم ب سمت پاساژ تا براش ی اسباب بازی قشنگ بگیرم تا خوشحال بشه... ********* موچی با گریه رفتم زیر تختم و توخودم جم شدم من خهلی ددیو اذیتش کردم:((دیگه دوسم نداره:((حالا چیکار کنم؟!من فقط همین ی دونه ددیو تو دنیا دارم ک دوستم داره:(( مامان باباعه خودم ک منو ول کردن😭 با صدای در خونه و بعدش صدا زدن دد از اتاق دوعیدم بیرون و رفتم پیشش کوکی:موچی کوچولوم بیا بغلم عزیزم من معذرت میخام ک سرت داد زدم پریدم تو بخلش و گریه کردم ددیی ببشیددد😭😭 دستاشو نوازش وار رو کمرم میکشید عیب نداره ببین برات چی خریدم😃
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
با ذوق ماهیه بزرگی ک تو کیسه بود رو در اوردم و بغلش کردم میسی دد کوکیی*-* ***************** مرسی ک میخونید پشمکایه من دوستون دارم بوس ب ممه هاتو*-* بچه ها خیلی خوشال میشم ک از ایده هاتون استفاده کنم^^ پس منتظر نظراتتون هسدم