Strawberry with ice?

4.2K 679 408
                                    

(ووت ستاره ای مارشمالوییست*.*)

"خب ,عام,چایی یا قهوه؟"
لویی قیافه ی اشفته ی هری رو از نظر گذروند
"توت فرنگی؟ با یخ؟"

لویی همونطور که سرشو کج کرده بود و هیکل هری رو با شهوت نگاه می کرد گفت و باعث شد هری به خاطر اینکه نمی تونه در بره و بپره توی حموم زمین و زمان رو فحش بده!

ولی دردش کم تر شده بود و حس می کرد داره حالش بهتر می شه...
ولی لویی کوچولو باز همه چیز رو بهم می ریخت!

هری رفت توی اشپزخونه و دید که لویی پشت سرش اومد و به کابینت تکیه داد و خیره نگاهش می کنه

سعی می کرد ارتباط چشمی برقرار نکنه و طبیعی باشه...
"هی هری,داگی استایل یا,کابویی؟"

هری بدون اینکه نگاهش کنه اخم می کنه
"چی چی؟"

"مگه اسم حرکتامون اینا نیستن؟"
لویی با نیشخند به هری که توت فرنگیا رو برداشت و گذاشت توی سینک که بشوره نگاه کرد

"نه,اونا,سوسو,پیلیه,ژِته,پوینت و.... اینا هستن!"

"اها,الان که رفتیم بالا تا تمرین کنیم,می تونم لمست کنم؟"
لویی نگاهش به باسن هری بود که بهش چشمک می زد

"اره حتما,چون می دونی,قراره بغلم کنی و اینا!"
هری توت فرنگیا رو توی ظرف می ریخت که صدای لویی رو شنید
"می تونیم لخت باشیم؟"

زیر چشمی بهش نگاه کرد و بی خیال جواب داد
"اره,اگر باعث می شه راحت تر باشی!"

حس می کرد کم کم دردش داره تموم می شه...
رفت سمت یخچال تا یخ برداره

"من بیشتر از پایین تنم استفاده می کنم یا تو؟ دست یا.....پایین تنه؟"
لویی با شرارت تمام از هری می پرسید و هری با سادگی تمام همه رو جواب می داد

"نه,تو باید بیشتر از پاهات کار بکشی و دستات,من بیشتر روی پایین تنم فشاره چون...,حالا کار می کنیم می فهمی!"

هری یخارو توی لیوان ریخت و با ظرف و لیوان چرخید سمتش
"بریم بالا,باهم می خوریم!"
لویی دستشو دور گردن هری انداخت و سمت طبقه ی بالا کشیدش , هری به سمت اتاقش راهنماییش می کرد...

وارد اتاق که شدن هری لیوان و ظرف رو روی پاتختیش گذاشت و چرخید سمت لویی که به در تکیه داده بود و نگاهش می کرد

"خب,عام,می خوایی اول سوالاتو بپرسی؟"
لویی سرتکون داد و همون طور که به سمتش می رفت تیشرتشو در اورد و روی زمین انداخت که باعث شد هری چشماش روی بدنش بمونه و دوباره حس کنه اون پایین داره دردناک می شه!

"می تونم ببوسمت؟"
لویی دستشو دور کمر هری انداخت و پایین تنشو چسبوند به دیک خودش که هری نفسش گرفت و فقط اروم تایید کرد که لبای لویی روی لباش کوبیده شد و دستشو روی چونش گذاشت

ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFeeWhere stories live. Discover now