17-a trip to paris

823 163 299
                                    

هي گايز:)
حالتون چطوره؟
ببخشيد بابت تاخير كوچيكي كه داشتم دست و دلم به نوشتن نميرفت😁❤️
وت و كامنت رو فراموش نكنيد و اميدوارم از اين پارت لذت ببريد❤️

بوس بوس

-مري-

_____________________

اسكات در حالي كه نفس نفس ميزد،چنگال هاي خوني اش رو پايين آورد.

به سمت آيزاك،ليديا و ماليا برگشت:شما خوبيد؟

هر سه نفر سرشون رو به نشونه موافقت تكون دادن.

الان دو روزي ميشد كه استايلز و درك به پاريس رفته بودن و اونها هم تو اين چند روز تونسته بودن سه تا از دو رگه ها رو بكشن.

يا با زهر كنما اونها رو فلج كردن يا ليديا تونسته بود با جيغ كشيدن براي چند ثانيه گيجشون بكنه.

همين چند ثانيه هم براشون كافي بود تا بتونن اون دو رگه رو بكشن.

هنوز نميدونستن چند تا دو رگه ديگه توي بيكن هيلز هستن اما تا وقتي قتل ها ادامه پيدا ميكرد،معلوم بود كه كار اونها هم تموم نشده.

اسكات نگاهي به جسد بدون سر اون دو رگه كه كف كوچه خلوت و تاريك افتاده بود نگاه كرد.

-نميخواي به كلانتر زنگ بزني؟
آيزاك در حالي كه داشت به اسكات نگاه ميكرد گفت.

اسكات سرش رو تكون داد:نه...با پريش تماس ميگيرم.الان كلانتر زيادي ازم عصبانيه.

اونها به سمت سر كوچه قدم زدن تا به جيپي كه استايلز سوئيچ اش رو براي اين چند روز به اسكات داده بود رسيدن.

-اوه...چون درباره سفر درك و استايلز ميدونستي و بهش نگفته بودي كه استايلز قصد پيچوندن كلانتر رو داره؟آخه چرا بايد سر همچين چيز كوچيكي عصباني بشه؟
ليديا با طعنه گفت.

-مثل اينكه يكي ديگه هم اينجا ازت عصبانيه.
ماليا رو به اسكات گفت.

اسكات با كلافگي نفسش رو بيرون داد:استايلز ازم خواست تا وقتي كه اونجا نرسيده چيزي بهتون نگم! اگه قراره از كسي ناراحت باشيد اونه نه من.

-باور كن كه هستم.
ليديا گفت.

-و راستي...چرا تو اين دو روز هيچ خبري ازشون نشنيديم؟
آيزاك پرسيد.

اسكات با كليد،در ماشين رو باز كرد و سرش رو تكون داد:حتما يه دليل قانع كننده براي جواب ندادن به تكست ها و تماس هامون دارن.

the void inside [sterek]Where stories live. Discover now