Part 33

1.1K 94 13
                                    

Couple: Boy X Girl

Part 33

مجبورا به حرف تهیونگ گوش دادمو باهم به اتاق رفتیم..نگرانش بودم نمیخواستم تو اون شرایط تنهاش بذارم..سونمی با دیدن صورت غمگین ما لبخند رو لباش خشک شد:" چی شده؟

تهیونگ کنارش نشست..من کنار میز تکیه دادم.. با تردید و نگرانی به من خیره شده بود..با گرفته شدن دستاش توسط تهیونگ نگاهش چرخید.. تهیونگ لبخندی زد :" میخوام درمورد مسئله مهمی باهات حرف بزنم...دلم میخواد هول نکنی..چون نه میتونم بگم خبر خیلی بدیه..نه که خوب..خوب که اصلا نیست ولی..

تهیونگ بیشتر نگرانش میکرد..به چهره مضطربش نگاه کردم..ترسو تو وجودش احساس میکردم..دستشو روی شکمش گذاشت:" بچمو...بچم..از دست میدم؟

با عجله گفت: نه نه...اصلا..

نفس راحتی کشید:" پس چی؟

نگاهی به من انداختو گفت: سونمی.. سونگ وون به ویروس ایدز مبتلاس.. و...

نفس هاش عمیق شد:" من...یعنی منم...

چشمام پر شد..نمیتونستم نگاش کنم...پشت بهش وایستادم تا بغض و اشکامو نبینه..

صداش میلرزید:" منم..یعنی..

تهیونگ گفت: اروم باش.. اگه رعایت کنی..اگه داروهاتو بخوری میتونی مثل بقیه مردم عادی زندگی کنی..نمیخواد نگران باشی باشه؟

توان وایستادن نداشتم..با شنیدن اسمم از لبای عشقم با لبخندی برگشتم:" جانم؟

از جاش بلند شد.. با چشمای گریون بهم خیره شد:" دیشب..چرا..چرا نگفتی؟ چرا گذاشتی...اگه الان..ات..اتفاقی برای تو..

بغلش کردم :" نه...نه..نگو..نترس،من حواسم بود..هیچیم نمیشه..اصلا مهم نیست.. اگه بشه هم مهم نیست..

به هق هق افتاد:" کوکی...من میترسم...

با بغضی سرشو بوسیدم :" ترس نداره گلم..من کنارتم..مثل همیشه کنار هم زندگیمونو میکنیم..باشه؟

به تهیونگ نگاه میکردم..مثل من بغض کرده بود..

با وحشت از بغلم جدا شد و نگام کرد:" جونگ کوک.. بچمون..اونم..

تهیونگ کنارمون اومد:" نه.. ربطی نداره.. من یه دکتر ماهر تو این زمینه میشناسم..میگم بیاد معاینت کنه و توصیه های لازمو بگه..یه دارویی هست..برای کسایی که به این ویروس مبتلان ولی باردارن..

بدنش میلرزید..محکم گرفتمش:" سونمی.. خواهش میکنم اروم باش..

از بغلم جدا شد:" تا وقتی.. نفهمیدیم چی درسته چی غلط..بهتره نزدیک هم نباشیم..

Indemnity | Complete Where stories live. Discover now