داستان دختری ب نام می هی است ک تازه دبیو کرده و از تهیونگ متنفره چون فک میکنه برای آیدل بودن خوب نیس😑و تهیونگ هم از اوشون متنفره چون اون ازش متنفره😁و بر اساس اتفاقایی ک میفته عاشق هم میشن
امیدوارم خوشتون بیاد💋
+آقا ِکی میرسیم؟من دیرم شده باید زودتر برم ~بفرما خانم رسیدیم +ممنونم آقا ~فاینتینگ +مرسی زودتر رفتم تا به بچه ها برسم ۱۵ دیقه دیگه باید دبیو رو شروع میکردیم +برید کنار برید کنار رد شم وقتی ک رسیدم به اتاق استایلینگ ☆دختر تو کجا بودی؟ +به خدا خواب بودم ☆بیا اینجا سریع این لباسو بپوش بدو
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
راستی برنامه هم عوض شده فردا مراسم داریم +چییییی؟الکی نگو قرار بود هفته بعد باشه کههههه ☆بیشتر آیدل ها اون روز رو نمیتونن ☆حالا بیا اینجا آرایشتو کامل کن و موهاتو درست کن بدو ببینم +چشم چشم وقتی آرایش چشمم تموم شد
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
آرایش گر به جون لبم افتاد
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
و کار های دیگه ک میکاپم رو کامل میکردن ک حدودا ۱۰ دیقه برام وقت مونده بود و دو نفر اومدن و رو موهام کار کردن
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
