Part 21

489 149 16
                                    

وارد اتاق كه شدن كريس به طرف كمد رفت تا لباس هاشو رو عوض كنه،اين لباس هاي رسمي خيلي ازار دهنده بود مخصوصا وقتي هم از نظر روحي و هم جسمي خسته باشي،

سوهو بي توجه به كريس و بدون تعويض لباس هاش روي تخت دراز كشيد و پشتش رو به كريس كرد،

كريس بعد از در اوردن لباس هاش يه شلوارك كوتاه پوشيد و با بالا تنه ي لخت برگشت طرف سوهو،ميدونست خيلي نگرانه،وضعيت خودش هم بهتر نبود ولي هيچ چاره اي جز گذر زمان وجود نداشت،

به طرف تخت رفت و كنار سوهو دراز كشيد،خودش رو نزديك تر كرد و انگشت هاي كشيدش رو روي بازوي سوهو گذاشت و بوسه اي زير لاله ي گوشش نشوند،

سوهو كمي خودش رو عقب كشيد:امشب نه كريس حوصله ندارم.

_من كه چيزي نگفتم....

سوهو با اخم به طرف كريس برگشت:چيزي هم نگي من از روي نفس هات ميتونم بفهمم چي ميخواي..

كريس اروم خنديد و با گرفتن شونه ي سوهو به طرف خودش برگردوند،ارنجش رو تكيه گاه خودش قرار داد تا بتونه با سايش بدن سوهو رو بپوشونه:نگراني؟؟

_نباشم؟؟هر دقيقه داره يه چيز جديدي رو ميشه كه ما هيچ برنامه اي براش نداريم،چجوري قراره با اين همه علامت سوال نقشه ي خوبي بكشيم و زنده بمونيم؟؟

+من به فكر هاي كيونگسو ايمان دارم،بيا همه چيو بسپريم بهش.

سوهو كمي خودش رو نزديك تر كرد و دستش رو روي گونه ي كريس گذاشت و با انگشست شصتش اون لب هاي دوست داشتني كه هميشه بر طبق عادت بينشون كمي فاصله بود و دندون هاي بانمك و مرتب صاحبش رو نشون ميداد لمس كرد:منو و تو خيلي مديونشيم كريس،اگه نبود الان اينجوري با ارامش كنارت نخوابيده بودم،دلم نميخواد اسيبي بهش برسه.

كريس بوسه اي به انگشت سوهو زد:منم همين حسو دارم،نميدونم چرا ولي هيچوقت به چشم رييسم بهشون نگاه نكردم،بيشتر مثل خانوده ان برام،اما بيشتر  براي بكهيون نگرانم،ميترسم چانيول بهش صدمه بزنه،اون قلب كوچيكي داره،هر چند نشون نميده ولي خيلي اسيب پذيره،ولي كيونگسو قوي تره،ميتونه از پس خودش بر بياد.

+داري اشتباه ميكني...نميگم بكهيون اسيب پذير نيست ولي هر دوشون مثل همن كيونگسو رو امشب ديدي؟؟

چشم هاش درد داشت،پر بود از سردرگمي،ميترسم اتفاقي براش افتاده باشه،اون خيلي تو داره..اگر مشكلي هم باشه نميگه و سعي ميكنه خودش حلش كنه..ادم هايي كه هميشه تلاش دارن تنهايي مشكلاتشون رو حل كنن يه روزي،يه جايي كم ميارن..من ميترسم كيونگسو كم بياره و ديگه نتونه ادامه بده،اونم دقيقا توي زماني كه بايد از هميشه قوي تر باشه...اما هيچكاري از دستم برنمياد،اين خيلي سخته.

كريس اشك جمع شده گوشه چشم سوهو رو اروم پاك كرد و بعد بوسه اي به گونه ي پنبه ايش زد:حرفات درسته،ولي فكر نميكني زيادي داري حساسيت بخرج ميدي؟؟؟كم كم داره حسوديم ميشه هااا.

* First wave : season 1 *Where stories live. Discover now