11. One Last Time

861 127 140
                                    

Warning 🔞💦

امروز دوشنبه هست. زین از وقتی رستورانو ترک کردم بهم زنگ میزنه و پیام میفرسته.

دیروز سر کار نرفتم چون لوک بهم مرخصی داد، گفت لیاقتشو دارم.

رو مبل نشسته بودم تلویزیون میدیدم. صبح به لویی زنگ زدم و گفتم امروز نمیام چون احساس خستگی میکنم. این کاملا دروغ بود. من واقعا خسته بودم و دو روز کامل خوب نخوابیده بودم که واقعا خستم کرده بود.

از خستگی رو به مرگ بودم. کاری نمیتونستم بکنم. یاد ریتا افتادم، پس گوشیمو از رو مبل برداشتم و بهش زنگ زدم.

"هی ریتس... منم دلم برات تنگ شده بود لاو... چرا نمیای اینجا؟" پیشنهاد دادم. "اوه، تو بارسلونایی. اوکیه. وقتی برگشتی همو میبینیم... منم دوست دارم، بای." و تماسو قطع کردم.

از بی حوصلگی نفسمو دادم بیرون و شروع به گشتن تو اینستاگرام کردم. یه پست جدید از لویی دیدم پس لایکش کردم و یه اموجی خوابالو با یه قلب کامنت گذاشتم.

شروع به گشتن بیشتر کردم، و یه سری پیشنهاد برای فالو کردن چنتا اکانت دیدم.

پروفایل هری، نایل و زینو دیدم. همشون توسط لویی فالو شده بودن. کنجکاو شدم، پس رو پروفایل زین زدم.

واو! اون یه عالمه فالوئر داشت. خب حتما اون هات و خوانندس، ذهنم به خودش جواب داد. پست اخیرشو دیدم، و اون روزی بود که برام شام درست کرده بود.

لبش آویزون و اخم کرده بودو انگشتشو نشون میداد، کپشن زده بود " وقتی داشتم آشپزی میکردم دستمو بریدم."

احساس بدی بهم دست داد که فهمیدم به خاطر من دستشو برید. یه کامنت از هریو خوندم که پرسیده بود ارزششو داشت؟ سریع رو قسمت کامنتا زدم تا جوابشو بدونم.

"کاملا ارزششو داشت" چیزی بود که زین جواب داد. به خاطر جوابش لبخند زدم. شروع به خوندن کامنتا کردم و همشون سوییت بودن مثل عاشقتم و لطفا با من ازدواج کن. به کامنت دخترا خندیدم.

زین: موقع آشپزی دستمو بریدم.
من: من حاملم.

بلند خندیدم وقتی کامنتشو خوندم. بعضی وقتا دخترا واقعا عجیب میشن.

"بیبی بیا اینجا و من مطمئن میشم تا قطره آخر قورتش بدم. انگشتت و دیکت."

بلند نفس نفس زدم وقتی خوندمش. مردم چجوری میتونن اینقد تو کامنت رک باشن؟ اینجور کامنت گذاشتن خیلی بی ادبانس. خسته شدم و گوشیمو کنار گذاشتم. برای دهمین بار بین کانالای تلویزیون گشتم تا ببینم چی برای دیدن داره. بالاخره تسلیم شدم و رو ام تی وی گذاشتم تا کت فیش ببینم.

__________

غرق شو بودم که یهو زنگ درو زدن. بلند پوف کشیدم و بلند شدم تا چک کنم کیه.

BABY,  STRIP THAT DOWN (Persian translation)Where stories live. Discover now