Part 14

244 60 23
                                    

Music: Taylor Swift - Delicate 🎧
...
هیچ وقت گم نمیشم تا وقتی می‌دونم تو پیدام می‌کنی.
...
👤 لویی:
«فلش بک»
جرارد عکس‌هایی از هری با یه دختر رو جلوی من روی میز پخش کرد و خودش چند قدم دورتر ایستاد. به عکس‌ها نگاه کردم و بعد چندثانیه بلندبلند خندیدم.
- حداقل ادیت کردن این عکس‌ها به کسی می‌دادین که کار بلد باشه.
× این شوخی نیست لویی.
- تو خودت یه جوک مسخره‌ای.
× مراقب حرف زدنت باش.
- مثلاً نباشم چی میشه؟
× چرا نمی‌تونی بفهمی که ما می‌خوایم از تو محافظت کنیم؟
- گور بابای تو و بقیه که می‌خواین از من با این کارای مسخره‌تون محافظت کنین.
× واقعاً حواست هست که داری چی میگی؟
- ببین من امثال تو رو خوب می‌شناسم. اون فِرِد هم مثل تو بود. فکر می‌کنین یه شخصیت مرموز کاریزماتیک دارین که می‌تونین ازش برای رهبری افراد استفاده کنین ولی دریغ از این که فقط باید برین جلوی آینه تا یه کیسه آشغال بدبوی سخنگو رو ببینین.
× پس اینو چی میگی پسر؟

ویسی از گفت‌وگوی خودش با هری رو از ضبط صوت پخش کرد.
+ دیگه نمی‌خوام بشنوم، اینا همه‌اش دروغهههههه!
× ببین نظرت چیه که نیم میلیون دلار بگیری و لویی رو ترک کنی؟
+ فکر می‌کنی ان‌قدر برای من ارزش داره؟ احساس رو نمیشه فروخت و ازش پول درآورد.
× با یه میلیون دلار چی؟
چند ثانیه سکوت برقرار شد.
+ واقعاً یه میلیون دلار بهم میدین؟
× آره، همین الآن.
+ چجوری می‌تونم مطمئن باشم؟
× برو لپ‌تاپت رو بیار، جلوی روی خودت می‌ریزم به حسابت و می‌تونی همون موقع موجودی حسابت رو چک کنی.
+ نه این نمی‌تونه واقعی باشه، نمیشه یه میلیون دلار انتقال داد.
× آره ولی میشه مبالغی مثل صدهزار یا دویست هزار دلار انتقال داد.
+ باشه قبوله.
× فقط یه شرط داره.
+ چه شرطی؟
× باید همین امروز انگلستان رو ترک کنی و به دورترین جای ممکن بری. جایی که بدونی لویی پیدات نمی‌کنه.
+ باشه قبوله.

صدای تایپ اومد و بعدش صدای خوشحال هری که از جرارد تشکر می‌کرد.
- الآن انتظار داری اینو باور کنم؟
× می‌تونی هر کاری دلت بخواد بکنی ولی باید بدونی ارزشت برای هری همین‌قدر بود.
- باشه ولی ارزش تو حتی یه سِنت هم نیست. با مزخرفاتت خوش باش آقای رهبر باهوش!

به سمت در می‌رفتم ولی با صدای جرارد متوقف شدم.
× جو رو که یادت میاد؟ پسر نازنینی بود!
- اسم اون رو روی زبون کثیفت نیار!
× هنوز می‌تونم صدای التماس‌هاش رو توی گوشم بشنوم. التماس می‌کرد که نکشیمش!
- می‌دونم این حرفارو برای عصبی کردن من می‌زنی.
× تو این‌جوری فکر کن ولی یادت باشه که هنوز علت مردنش مشخص نشده و نخواهد شد. اون دیگه داره از خاطره‌ها محو میشه. مواظب باش هری خوشگلت یا خودت اونجوری محو نشین.
- هه. می‌تونستی دهنتو بسته نگه داری تا بوی گوهی که داری می‌خوری ان‌قدر پخش نشه.

از دفتر اون عوضی بیرون اومدم و به سمت خونه راه افتادم. توی ذهنم به این فکر می‌کردم که جرارد واقعاً به هری چی گفته که اون بدون هیچ حرفی ترکم کرده.

Addictive Hearts [L.S]Where stories live. Discover now