Chọn Tất Cả
  • maybe tomorrow شاید فردا
    20.4K 5.9K 84

    [ کامل شده] هیچ وقت به سرنوشت اعتقادی نداشتم . همه چیز برای من بوی اجبار میداد . در سرنوشت کسی شبیه به من ، حتی آزادی هم اجباری بود ☆☆☆ زیام *‌ لیام تاپ * تاریخی _ عاشقانه_انگست_ هپی اندینگ *اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند*

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • Helpless
    299K 42.2K 48

    " کامل شده" +کوکو.. _هوم؟! به کوک که یه دستش روی فرمون بود و دست دیگش که دستشو گرفته بود و روی دنده بود نگاه کرد +من بوی تورو میدم.. _چی بیب؟ با تعجب به ته نگاه کرد و دوباره نگاهشو به جاده مقابلش داد + یه جایی خونده بودم هرکسی موقع مرگش بوی جایی یا کسی رو میده ک خیلی دلتنگشه یه لبخند محو زد و به درختایی که به...

    Đã Hoàn Thành  
  • Cheat | Taekook
    261K 45.4K 28

    《completed》 شماره ناشناس : هی جانگکوک عشقت داره بهت خیانت میکنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 کیم تهیونگ : سلام جانگکوک من تهیونگم کسی که عاشق دوست پسر برادرش شده و احمقی که برای محافظت از عشقش نهایت تلاشش رو میکنه Original story by : @lostinkth Translating by : @meli19952000

    Đã Hoàn Thành  
  • 🌗New World🌓
    30.7K 5.1K 7

    [ COMPLETED ]✔️ ✨خلاصه: کیم تهیونگ پسری هجده ساله است که به دنبال کشتن خودشه. با عوض کردن محل زندگیشون، تهیونگ با تفکر اینکه می‌تونه بالاخره از این زندگی خلاص شه، به دنبال جایی برای کشتن خودش در خونه جدید می‌گرده؛ اما به طور اتفاقی در مخفی‌ای رو پیدا می‌کنه که... ‌ • ────── ✾ ────── • _"برای...

    Đã Hoàn Thành  
  • Star Renaissance || VKook ~ Completed
    185K 33.4K 40

    Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...

    Đã Hoàn Thành  
  • Golden |°•Ziam Mayne•°|
    46.6K 9K 24

    اشتراک بین آدم‌ها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بی‌ربط یا مرموز اشتراک اون‌ها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...

    Đã Hoàn Thành  
  • sour apple [Z.M]
    142K 22.9K 129

    [Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم...

    Đã Hoàn Thành  
  • Watching You For Ages.// Ziam
    4.3K 815 8

    [Completed♡] "آراستن گلِ‌موعود، در صبح‌گاهِ بدرود." •ولاگ هفتگی! : زین: "خب سلام، اومدم بهتون بگم که...امشب میخوام فقط و فقط پیش 'اون' بخوابم. ستاره‌ها تنها با وجود 'اون' به من چشمک میزنند!" A short-story by;NilooB 'Zayn Malik&LiamPayne'

    Đã Hoàn Thành  
  • illegal|l.S
    115K 24.1K 63

    عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان.

    Đã Hoàn Thành  
  • THE OCEAN MYSTERY /ziam/
    55.4K 11.9K 52

    [Completed] "پیکسی؛ پری چهره ای که در زیر نور ماه می رقصد " . . +بهت گفته بودم دیگه دنبالم نگرد؛ دنیای تو برای من زهره _و من به حرفت گوش نکردم زِد چون تو برای من خود مرهمی

    Đã Hoàn Thành  
  • Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]
    46.1K 10.9K 38

    درسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید⁦ ⁦( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ⁦❤️⁩💛 🌈

    Trưởng thành
  • •Sweet Creature• [L.S]
    40.7K 7.3K 21

    [Complete] هری انتظار نداشت که دبیرستان آسون باشه. خواهرش براش یه‌عالمه داستان تعریف کرده بود و هری میدونست که قراره توی یه جهنمِ چهارساله باشه. ولی جدا از همه‌چیز، اون دقیقا انتظار نداشت که فرشته‌ها هم توی جهنم بیان. Supernatural!AU °Persian Translation°

    Đã Hoàn Thành  
  • Here you are [z.m_l.s]
    122K 16.5K 53

    محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..

  • My broken heart(Ziam♡)
    167K 28.3K 63

    •Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیشم میری برای آخرین بار بغلم کنی؟ فقط همین یه بار قول میدم بعدش دیگه من...

    Đã Hoàn Thành  
  • eternal war جنگ ابدی
    31.8K 6K 47

    [کامل شده] ziam 🔞 حالا اون اینجا بود ... در حالی که از دست رفتن باکرگی پسر ۱۶ ساله رو به روش رو تماشا میکرد ... بدون اینکه حرکتی کنه ‌‌‌... بدون اینکه نجاتش بده. **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندارند و صرفا ، برای درک و لمس بهتر داستان به عاریه گرفته شدند**

    Đã Hoàn Thành  
  • نگون سار cyclamen
    22.5K 4.7K 57

    [ کامل شده] مثل گلی که با تابستون و زمستون بسازه ، با گرما و سرمای زندگی ساختم ‌ تا فقط ناجیم رو ببینم. اما اون فقط یه پرتگاه عمیق بود . یه سیاهی مطلق که تمام امیدم رو محو کرد . و من دیگه نمیتونم به امید اینکه میشنوه ، شبها باهاش حرف بزنم... ~~~~~~~~ **اسامی ذکر شده در داستان هیچ ارتباطی با اشخاص در دنیای واقعی ندار...

    Đã Hoàn Thành  
  • Zitten [ZIAM MAYNE]
    59.4K 14.6K 41

    سرنوشت یک دانشجوی دامپزشکی با دیدن عجیب ترین گربه ی زندگیش به طور کلی عوض شد هشدار: این یک کتاب تخیلی است، اگر با بیش از حد بامزه بودن بیش از حد تخیلی بودن مشکل دارید کتاب رو مطالعه نکنید- Mpreg

    Đã Hoàn Thành  
  • Nyctophile
    15.7K 4.1K 26

    *اصلا چرا کشتیش؟ _من کی رو کشتم؟ *لیام پین؛ تو زین مالیک و تمام اعضای خانوادت رو کشتی!! _من این کارو کردم؟ چه...خفن! •liam top •dark ⚠️این داستان شامل محتوای دلخراش است

    Đã Hoàn Thành  
  • ^^LeMOn CAndy^^
    20.7K 5.2K 16

    ^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • Mirror (Zouis)
    4.1K 1.2K 12

    「Completed」 نمیدونست چرا باید بخاطر نبود دست زین روی پهلوش احساس آزردگی کنه؛ انگار دست زین سفیدچاله‌ای بود که حس خوب از خودش ساطع میکرد و سیاهچاله روی پهلو لویی اون‌ها رو می‌بلعید. (باید ادیت بشه اما بخاطر کامنت‌هایی که روی پاراگراف‌ها باقی موندن دلم نمیاد به چیزی دست بزنم که اون کامنت‌ها بپره پس بخاطر اشتباهات نگارش...

    Đã Hoàn Thành  
  • Blue Dreams Store
    6.9K 1.8K 13

    هرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا می‌کرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story

  • Travel To Love (Ziam)
    89.6K 12.8K 82

    چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره...

    Đã Hoàn Thành  
  • Devil's deal [ZiAm]
    5.8K 980 7

    [Completed] و من بخشی از تو شدم A short Ziam story

    Đã Hoàn Thành  
  • I've waited so long...
    503K 60.6K 67

    زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی س...

    Đã Hoàn Thành  
  • SYNDROME [ZiamFanfiction]
    106K 18.3K 52

    COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • SIN(LarryStylinsonAU)
    246K 28.8K 40

    Original Larry Stylinson (persian AU) for Iranian Larry shippers

    Đã Hoàn Thành  
  • Look at me [L.S]
    182K 34.5K 53

    تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed

    Đã Hoàn Thành  
  • Miserable [ziam] {• completed •}✔
    134K 16.9K 40

    +اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت...

  • Friends [L.S]
    204K 35.8K 52

    [Completed] [ هرى ادوارد استايلز ، اونطورى بهش نگاه نكن شما فقط دوتا دوستيد ]

    Đã Hoàn Thành   Trưởng thành
  • I don't believe in love! ~ By Atusa20
    105K 10.3K 24

    داستان درباره ی یه پلی بوی به تمام معنای گی هستش که با یه پسر معصوم هفده ساله برخورد میکنه +18!!!!! داستانی متفاوت از لری و زیام! hope you like it...

    Đã Hoàn Thành