COMPLETED
Ranking #1 in Fanfiction
-حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟!
+من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !
COMPLETED
Ranking #1 in Fanfiction
-حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟!
+من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !
.・゜゜・.・゜゜・.・゜゜・.・゜゜・
همه چیز از بازی احمقانه یه گروه تینیجر اسلیترینی تو شب کریسمس شروع شد .
دریکوی جوان با خودش فکر کرد مگه بدترین چیزی که میتونه براش اتفاق بیفته چیه؟
فقط یک بازی جرعت حقیقت سادست...