اکسو Stories

" پدرش ... پدرش منم ؟" " نه تو نیستی ! " " بر چه اساس خودتو پدر بچه من میدونی ؟" " نه بک منو خر فرض نکن ... توی لعنتی توی رات من ... ف...

ɢᴀɴᴇʀ : sʟɪᴄᴇᴏғʟɪғᴇ_ғɪᴄᴛɪᴏɴ_ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ_sᴍᴜᴛ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ قشنگا،این فیک با دوتا فیک دیگه ارتباط داره. #jemini_power3 #The3sovereignty و داستاناشون بهم ربط دارن،پس...

معرفی فیک های خفنی که عاشقشون میشین ...با هر ژانر و کاپلی که دوست دارین . پشیمون نمیشین 😉

رابطه‌اش با سهون قبل روز تولدش عالی بود. سهون با خنده نگاهش میکرد و خاطرات روزش رو براش تعریف میکرد. وقتی میدیدش بغلش میکرد و کلی کارهای دیگه که دوستهای صمیمی با هم میکن...

Couple:KOOKV, HUNHAN Ganres: Action, harsh, mystery, romance, smut🔞 Author:NV S: 1402.1.21 E: آپ: هر شنبه "اولین باری که چشمام اونو دیدن هیچوقت یادم نمیره انگار...

اگر به دنبال یک فیکشن کامل هستید اینجا نمیتونید پیداش کنید!

کیونگسو و جونگین،کارآموزای یک شرکت معروف کیپاپن..اونا عاشق همدیگه میشن..ولی آیا این عشق میتونه در برابر موانع، دووم بیاره..؟یا اینکه اونا رو از پا در میاره..؟ writer:sun...

چند گام لازمه تا بتونی صاحب قلب کسی بشی؟ سوال سختیه ولی آیا جلوی جونگین عاشق رو میگیره؟ ژانر:رومنس_فلاف_زندگی روزمره_اسمات کاپل ها:سکای و با حضور افتخاری چانبک🥰 📢پایان...

-برادر‌ بزرگتر- "من یه عمر با آرزوی دیدن تو شب ها چشم روی هم گذاشتم بکهیون! رویای من دست کشیدن روی اون طره های نارنجی و بوسیدن ستاره های بدنت بود. چیشد که تا بهت رس...

بکهیون یه پسر ۲۷ ساله است که زمانی شروع کرد به تنهایی زندگی کردن؛مشکلی نداشت و ازش لذت می‌برد، آدم‌های موردعلاقه‌اش یا به قول معروف هم عقیده‌اش رو دور خودش جمع کرده بود...

• [ مثل یه طعم تلخی، که بعد از یبار چشیدنت نمیشه فراموشت کرد. ] ° ° ° ° ° ° - 𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾𝗌 : 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾 , 𝖺𝗇𝗀𝗌𝗍.

من این بوک رو درست کردم تا داخلش، داستانهای کوتاه راجب بقیه کاپلهای دوست داشتنی اکسو که کمتر به قشنگیاشون توجه میشه، بزارم و من از خواننده های این بوک میخوام خواهشا کنم...

🦋☽ رز وحشـی ⛮ کاپـل: چانبــک ⛮ ژانــر: عاشـقانه، تاریـخی، امگـاورس، اسـمات ⛮ نویسـنده: السـا ⛮ دنیای موازی از زیبای وحشی بیون بکهیون امگای زیبا و اشرافی که از کودکی به...

درد را احساس می‌کنی؟! از گوشه و کنار وجودت؟! از درون شیار های مغزت؟! از تمام آنچه هستی و احساس می‌کنی ؟! حال می‌توانی آن را بالا بیاوری، بر روی زندگی و دلیل وجودش. وانشـ...

دو کیونگسو: پسری شیرین و مهربون با قلبی پاک... تمام چیزی که توی زندگیش داره.. شغلش و اتاق کوچیکیه که خونش به حساب میاد... کیم جونگین: پسری پولدار،خودخواه،مغرور...، که ف...

این بوک متعلق به تراوشات ذهنی لحظه ای یک نویسنده است‌. و برای حفظ پرستیژ عنوان آن را بوک وانشات گذاشته ام چون احتملا تعداد این تراوشات از یکی دوتا بیشتر هستند.

_ می دونی یول، همون لحظه که فهمیدی قلبم ضعیفه، ترسو تو چشمات دیدم. ترس از دست دادن. می ترسیدی به آدمی که هر لحظه امکان داره وجودش توی دنیا از بین بره دل ببندی. تو می ترس...

داستانی عاشقانه و تاریخی با کلی حس و حال خوب💙💫 "اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار اولین گناه با حضور در آسمان بی ک...

-خوشحالم... خیلی خوشحالم که بالاخره به آرزوم رسیدم... -آرزوت دیدن من بود؟ -آرزوم خیره شدن به لرزش چشمات موقع دیدن بود، آرزوم این بود که منو ببینی، آرزوم این بود که باهم...

بعد از یه مدت طولانی قرار شد چانیول رو ببینه اما وقتی برگشت خونه هیچکی اونجا نبود... چانیول و حیوون خونگی جدیدش رفته بودن آتلیه که دوتایی عکس پدر و دختری بگیرن و کارشون...