روزمره Stories

10 Stories

𝙢𝙮 𝙘𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙫𝙠𝙤𝙤𝙠• by Lostinjhopesmile
#1
𝙢𝙮 𝙘𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧 •𝙫𝙠𝙤𝙤�...by 𝙃𝙖𝙧𝙪
Name: "𝙢𝙮 𝙘𝙤𝙢𝙢𝙖𝙣𝙙𝙚𝙧"🔞 - اگه این‌قدر علاقه به مردن داری... می‌تونم زودتر از این تمرین‌های کشنده دخلت رو بیارم! جونگ‌کوک که گونه و چونش توی دست بزرگ...
𝙃𝙚 𝙡𝙚𝙛𝙩 𝙢𝙚 𝙗𝙚𝙝𝙞𝙣𝙙 (𝙫𝙠𝙤𝙤𝙠) by Kimriniii
#2
𝙃𝙚 𝙡𝙚𝙛𝙩 𝙢𝙚 𝙗𝙚𝙝𝙞𝙣𝙙 (�...by rini
م...میخوام ازین به بعد دنیامو باهات یکی کنم، میشه شریک زندگیت باشم؟ با دیدن چهره سرد و بی تفاوت مرد حس شکست کرد و با چیزی که شنید صدای خرد شدن قلبش به گوش رسید: فکر میکن...
The CALLEE || Yoonmin ✔ by Augustida
#3
The CALLEE || Yoonmin ✔by AV
"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود می‌باشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک ترین درگاه مخا...
-walk in Paris- by aidavlove123456
#4
-walk in Paris-by aidI
+به نظرت بعد ها راجبمون توی کتاب های تاریخ میگن؟ -عشق همیشه دفن میشه -------- ژانر:اسمات🔞 عاشقانه روزمره کاپل:ویکوک سپ نامجین (فصل اول)
who am I by patogh
#5
who am Iby ᵉˡʸᴬᶰᴬ
«تو کی هستی؟» «سوال خوبیه. خودمم یادم نمیاد.» ~•~•~•~•~•~•~•~•~• همه چیز از اون دریاچه لعنتی نشأت میگیره دریاچه شیطانی ای که فقط تکو توکی از اهالی روستا این افسانه رو ق...
Memories bring back you | Kookmin by tokyo_ui
#6
Memories bring back you | Kookminby Tokyo
[خاطره ها برمیگردوننت.] جیمین همیشه حافظه قوی ای داشت. آرزو میکرد که اینطور نباشه ولی بود. پس وقتی جونگ کوک بهش قول داد کل اون سال ها رو بهش زنگ میزنه و دوست جدیدی پیدا...
GUILTY  by min_dayeon
#7
GUILTY by dayeon
تو از این به بعد دوست پسر منی جئون جونگکوک! چون بالاخره جرئتی که من نداشتم رو بدست آوردی! جونگکوک پسر خاندان جئون و تهیونگ پسر خاندان کیم توی یه مهمونی وقتی هشت سالشونه...
𝑀𝑜𝓇𝑒 𝓇𝑒𝒶𝓁 𝓉𝒽𝒶𝓃 𝑒𝓋𝑒𝓇 ✧・゚: *✧・゚:* by BTS_ARMY338685
#8
𝑀𝑜𝓇𝑒 𝓇𝑒𝒶𝓁 𝓉𝒽𝒶𝓃 𝑒𝓋𝑒�...by 𝑅𝑜𝓂𝑒𝑜 ~
دقیقا چند وقت از رفتنت میگذره تهیونگ؟ یک سال؟ دوسال؟ یادته یه بار چه قولی بهم دادی؟ بهم قول دادی که همیشه و تا اخر پیشم میمونی ولی الان من تنها و بدون تو دارم تو این...
「The Truth Untold」 by AuroraxFamily
#9
「The Truth Untold」by AuroraxFamily
خلاصه: "تو سال 2070 وقتی که کره‌ی زمین به طور کامل بین دو قشر میرا و نامیرا تقسیم شده و ابدیت به دست عده‌ی محدودی افتاده؛ جئون جونگ‌کوکِ میرا متوجه میشه حتی فرصت دا...