
#1
the Azazel by Mona
یونگی و تهیونگ، برای پیدا کردن هوسوک قدم به روستایی زیبا؛ اما مردمی با اعتقادات عجیب میگذارند.
روستایی که مردمش از شیطان متنفرند؛ اما اورا نادانسته پرستش میکنند.
-دنبا...

#2
"your eyes"by taekook
[کامل شده]
"جیمینی..بلخره یه روزی تورو مال خودم میکنم حتی شده دنیا رو آتیش بزنم البته همراه آدماش!"
.
_میدونی آقای پارک....من رو همیشه آروم میدیدی...من کلا آدم...
Completed

#3
بەرێز دادی {وەرگێڕاوە} by lana
kth
"بۆچی گرینگی بە من دەدەی"
???:چونکە تۆ کچە ساواکەی منی"
ئەو شتە لادەرەکانی گوت کە دڵت چەپڵە لێدەدا بەڵام تۆش دەتزانی کە ئەو هی تۆ نابێت 'چونکە ئەمە ه...

#4
Youth ✿ نامجین by ~♡~
◦•●◉✿ جوانی ✿◉●•◦
عاشق شدن در طبیعت یک انسانه؛ پس این قضیه هم از جین مستثنا نیست!
اما یه مشکلی هست؛ اینکه اون مرد میلیاردر هم با اون لبخند های چالدار و چشم های ستاره دا...

#5
Someone You Loved | Completeby Najva
جیمین و یونگی برای زندگیشون تلاش میکنن و مثل همه سعی میکنن با مشکلاتشون کنار بیان، کنار هم شادن و میخوان توی کارشون بهترین باشن، تا اینکه چیزی مثل مهمون ناخونده میرسه و...
Completed
![ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK] by Tamiehur](https://img.wattpad.com/cover/260421443-512-k190378.jpg)
#6
ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK]by Tamiehur
[فقط امروز]
تو همیشه بودی،حتی توی لحظاتی که حضورت رو احساس نمیکردم هم نگاهت روی من بود و به فکرم بودی اما...چرا من باید یک روز رو چندین بار زندگی میکردم تا بالاخره پیدا...
Completed

#7
Time travelby DADDY JK
❌اگر جنبه دارین فیک رو شروع کنید❌
فیک سفر در زمان⏱️
در حال آپ:شنبه ها
داستان درباره تهیونگی هست که هر شب و هر لحظه پسری رو در رویاهاش میبینه که دیوانه وار عاشقش شده و ا...

#8
"hell"by taekook
"جهنم"
یکی بود،اون یکی هم بود ولی عشقی بینشون نبود!
اونجا همه چی زوری بود:نفس کشیدن،زندگی.کردن،ازدواج کردن و عاشق شدن...
اون هم زیادی خسته بود پس کمی با تیغ رو...
![نەزانراو || مین یونگی || [ چیرۆکی چات]✓ کۆتایی هاتووە by l_lana22](https://img.wattpad.com/cover/346376412-512-k206756.jpg)
#9
نەزانراو || مین یونگی || [ چیرۆکی...by lana
(وەرگێڕاوە)
کورتەیەک لە چیرۆکەکە
نەناسراو:
سڵاو بەڕێز پشیلە
یونگی:
تۆ کێ
کۆتایی هاتووە
__________________________________
چیرۆکێکی زۆر خۆشە لە ئینگلیزیەوە
کردمەوە...

#10
The night the moon left the skyby Gol_queen
یونگی مخالف ورود هوسوک به باندشون بود اما وقتی پدرش مخالفتش رو نادیده گرفت و اون پسر رو وارد باند کرد برای یونگی چاره ای نذاشت جز اینکه به روش خودش با اون پسر تسویه حساب...

#11
don't touch my little boy by yoongi+lover
دستمو با شتاب از دست قویش کشیدم بیرون.
؟:دست از سرم بردار.... چرا همه جا دنبالم میای.
؟؟: خودت چی فکر میکنی کیتن؟
به سمتم خم شد جوری که لباش به گوشم بخوره زمزمه کرد.
؟؟:...

#12
𝐅𝐮𝐜𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐒𝐩𝐞𝐫𝐦2by Hooram1
کاپل اصلی : کوکوی
کاپل فرعی : یونمین
ژانر : خوناشام ، خشن ، امپرگ
هپی اند
به اتمام رسیده!
Completed

#13
You Are My Tongueby hopekook
هوسوک و یونگی از هم متنفرن
چی میشه اگه مجبور بشن همخونه بشن؟👀
---part of story---
اگه این یه فیلم بود و یونگی مخاطبش، صد در صد ژانر این فیلم رو گی حدس میزد
ولی خب یون...
Completed

#14
Hi,we got marriedby Gol_queen
یونگی و هوسوک برای فرار از تاریکی که سالها توش حبس شده ان بهم چنگ می اندازن...اما وقتی عواقب بیرون اومدن از اون تاریکی خودشونو نشون میدن میفهمن شاید برای هم اون چتر نجات...
Completed

#15
The End |tk|by -
"تو نمیتونی با احساسات من بازی کنی جونگکوک، من ی اسباب بازی لنتی نیستم ک بازیتو کنی و بعد ولش کنی،فمیدی؟"
" اوه فرشته، من هیچوقت نمیتونم ولت کنم"
...

#16
DOMINICby rama-gh
dominic/دامینیک
تهیونگ امگایی بود که تنها چیزی که توی دنیا نیاز داشت نادیده گرفته شدن و تنها بودنِ
و اون داشتش نه دوستی نه پارتنری از اول زندگیش همین بود
البته قبل از...

#17
𝐌𝐲 𝐔𝐳𝐮𝐫𝐢 𝐄𝐧𝐢𝐝by hopekook
تو دنیایی که هوسوک هشت و یونگی ده سالشه..
و ما شاهد ده پارت از زندگی اونها هستیم.
---part of story---
-فاککککک
هوسوک داد بلندی زد و از جاش بلند شد که بره بیرون ولی با با...
Completed

#18
𝘖𝘱𝘦𝘳𝘢𝘵𝘪𝘰𝘯: 𝘗𝘢𝘳𝘬 𝘑𝘪�...by TIMA
•𝘔𝘶𝘭𝘵𝘪𝘴𝘩𝘰𝘵•
[ جونگکوک کراش بزرگ و شدیدی روی فروشنده سوپرمارکت، پارک جیمین داره. برای همین یه برنامه پنج مرحله ای برای زدنِ مخش طراحی میکنه. با وجود اینکه جیمین...
Completed

#19
𝖮𝗋𝖼𝖺 {اُرکا} 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷by Nitro
اولش به همین خشونت خالصی که نشونش میدادی علاقه مند شدم.
تو برای عاشق موندن زیادی خشن بودی نهنگِ قاتل من؛ اما حتی اگه در آخر تیکه های پاره ای از گوشت و پوستم باقی بمونه،...

#20
fake love ❗عشق دروغینby ♡
✨🩶
کوکـــویـــ
کاپل فرعی: یونمین
خلاصه: هر وقت اون پسر توی دردسر میوفتاد سر و کله ی یک مرد پیدا میشد.. مردی که به لبش پرسینگ درخشانی داشت و تهیونگ تنها چیزی که از اون...