پارک چانیول؛پسری که به واسطه اختلال اسکیزوفرنیش تشنه قتله،تو هجدهمین سالروز تولدش تک تک اعضای خانوادشو به طور وحشیانه ای به قتل میرسونه تا شاید عطشش فروکش کنه! اون کسیه که سالهاست خودشو تو همون خونه زندانی کرده و شایعاتی مبنای "خونه نفرین شده" همسایه ای براش باقی نذاشته! این سالها زیادی کوتاه شد تا وقتی که سرو کله پسر چند وجبی که قصد داشت تعطیلات تابستونی پر ماجراشو تو شهر نفرین شده پارک بگذرونه پیدا شد! اما داستان همینجا تموم نمیشه!! در حین اینکه بیماریِ پارک به اخرین درجه پیشرفت میرسه و خون گربه های ولگرد،برای هیولای مغزش کافی نیست؛تصمیم میگیره به حرفه نوجوونیش یعنی نویسندگی ادامه بده! چی میشه اگه به شخصیت های داستانش زندگی ببخشه؟ یا حداقل اون اینطور فکر کنه!؟ این که شخصیت اصلی داستان با اون پسره ولگرد چند وجبی مو نمیزنه فقط یه اتفاقه؟ اصلا چرا باید جلو خودشو برا نکشتن بیون بکهیون وراج بگیره؟ 🔅 فیک روی محور توهمات پارک چانیول میچرخه🔅 ⊹⊱ғɪᴄ⊰⊹ 🎣𝘚𝖼𝗁𝗂𝗓𝗈𝗉𝗁𝗋𝖾𝗇𝗂𝖺🎣 ⊹⊱ᴄᴏᴜᴘʟᴇ⊰⊹ 🎣𝖢𝗁𝖺𝗇𝖡𝖺𝖾𝗄•🎣 ⊹⊱ɢᴇɴʀᴇ⊰⊹ 🎣 𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿•𝖢𝗈𝗆𝖾𝖽𝗒•𝖥𝖺𝗇𝗍𝖺𝗌𝗒•𝖲𝗆𝗎𝗍•𝖣𝗋𝖺𝗆𝖺• 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾•𝖯𝗌𝗒𝖼𝗁𝗈𝗅𝗈𝗀𝗒🎣 ⊹⊱sᴛᴀʀᴛᴇᴅ⊰⊹ 🎣2020-6-23🎣
6 parts