چانیولی که از زمان دانشگاه تا الان که رئیس یه شرکته عاشق بکهیون میشه، و برای فراموش کردنش با یه دختر قرار میزاره... اما چه فایده وقتی بکهیون رو به عنوان منشی وارد شرکتش میکنه....! در همین حین عموی معتاد بکهیون میخواد اونو به یه آدم کثیف بفروشه... چانیول براش چکار میکنه؟ 🕯 بکهیون دست مردو گرفتو زبونش روی انگشنت کلفتش کشید و مکای صدا داری بهش زد، چانیول نگاهی به چشمای بسته پسر و لبای باریکش که دور انگشتش قفل شده بود انداخت. همینطور که بکهیون میمکید چان مارک پر رنگی روی گردنش بجا گذاشت.🔞