جونگکوک و تهیونگ توی یه فستیوال باهم آشنا میشن، توی پاریس دوباره همدیگه رو ملاقات میکنن، و یه جایی توی سئول عاشق میشن.
یا : جونگکوک توی یه بند موسیقیه، تهیونگ با فشن سر و کار داره، و سرنوشت اونها رو بهم میرسونه.
- کوکوی
(فعلا متوقف شده)
جونگکوک و تهیونگ توی یه فستیوال باهم آشنا میشن، توی پاریس دوباره همدیگه رو ملاقات میکنن، و یه جایی توی سئول عاشق میشن.
یا : جونگکوک توی یه بند موسیقیه، تهیونگ با فشن سر و کار داره، و سرنوشت اونها رو بهم میرسونه.
- کوکوی
(فعلا متوقف شده)
تهیونگ، گربه کوچولوی داستان، با خودش فکر میکرد که روز های خوشش تموم شدند و در های خوشحالی تک به تک به روش بسته شدند. اما دقیقاً وقتی که فکر میکرد "دیگه از این بدتر نمیشه!"، جئون جونگکوک، پسرِ شوخ...