از میان تمام خواسته هایم تنها میخواهم عشقی که گناه خطاب شد،علم شود از برای انقلابی که روزی فرا گیرد تمام جهان را.. انقلابی که شروع بهار زندگی باشد.. انقلابی که به جای محدودیت،عشق را به ارمغان آورد!.. امید قلب زارم.. ریشه تنومند درخت سارم... جهانی را پیدا خواهم کرد که عشق من به تو،گناهی نابخشودنی خطاب نشود. جایی که محدودیتی از برای بوسیدن لب هایت در میان شهر،وجود نداشته باشد. جایی که سرود آزادی نواخته شود و جایی که دیگر قلبم به درد نیاید از برای محدودیت های عشقی که گناه خطاب شد..! جایی که عشقمان خیالی واهی،خطاب نشود.. جایی را سراغ داری روحِ من؟.. جایی را از برای قلب های ناآراممان سراغ داری؟.. قلب های افسار گسیخته ما هیچوقت آرام نخواهند گرفت.. ریشه من،قلب های سرکش ما خواهند شکست کلیشه هایی که ميان مغز و های پوسیده میزیستند.. قلب های سرکش ما خواهند شکست کلیشه ها را.. قلب های ما هرگز آرام نخواهند گرفت.