Sign up to join the largest storytelling community
or

ریدرهای عزیز سلامیادتون نره برای خوندن اسپویلها و همینطور خبرداری از تایم اپ توی دیلی تلگرامم جوین بشید@aliendonyaView all Conversations
Stories by Donya
- 3 Published Stories
![Blind [ KookV ] by Dkooktae](https://img.wattpad.com/cover/362853666-144-k817867.jpg)
Blind [ KookV ]
77.1K
12.4K
17
"من همسرتم، من با تو ازدواج کردم. من عروسک لعنت شدهات نیستم."
تهیونگ حالا با صدایی که از خشم میلرزید گفت و جونگکوک چهره ناراحتی به خودش گرفت و گفت:"تحت تاثیرم قرار دادی که، حالا چیکار کنیم؟ بگم هرچی...
+8 more
![Blue Side [KookV] by Dkooktae](https://img.wattpad.com/cover/355154203-144-k581859.jpg)
Blue Side [KookV]
193K
30.2K
29
"آلفا در رو برام باز کن، خیلی درد دارم. چرا لباسهام رو درآوردی؟"
"چون توی تمام سوراخهای لباست مواد پنهان کرده بودی، حسابی هم حرفهای شده بودی نه؟"
جونگکوک با طعنه گفت و تهیونگ با بغض لب زد:"...
+7 more
![Wild [KookV] by Dkooktae](https://img.wattpad.com/cover/330807031-144-k576007.jpg)
Wild [KookV]
375K
52.1K
38
چشمهاش پر از اشک بود و نگاهش پر از خشم.
نمیخواست مقابل این مرد سر خم کنه.
نمیخواست قبول کنه از عرش به فرش رسیده.
نمیخواست قبول کنه که تا پنج ساعت پیش همه مقابلش خم میشدند و برای بردن اسبش به اسطبل پیشقدم میشدند و ح...
1 Reading List
- Reading List
- 3 Stories