Zargoli

سلام خوشگلا 
          	به دلایلی که میدونین برای مدتی بوکامو آنپابلیش کردم تا اوضاع یکم بهتر بشه 
          	چون هیچ بک آپی ازشون ندارم و از اینجا پاک شه طبیعتا هیچ جای دیگه هم چیزی ازشون ندارم که دوباره بذارمشون
          	تو این مدتم مثل خیلی از این وقتایی که سعی کردم پی دی افشون کنم اما وقت نکردم سعی میکنم زمان بذارم روشون و یه بک اپ درست بگیرم.
          	از کسایی که در حال خوندن هستن واقعا عذر میخوام اما چاره ای نبود و در کل اگه دیدین نیست نگران نباشین دوباره پابلیششون میکنم♡

Hasti4916

@Zargoli ممنونم ازت 
Reply

Zargoli

@Hasti4916 اخر هفته بعد دوباره پابلیششون میکنم عزیزم
Reply

Zargoli

@Saemin13793 نه عزیزم
Reply

Seti656700

-تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!!! 
          
          I think you'd like this story: "Bay A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

Donya_thv

بچه ها هاییی
          خواستم فیکشنم رو معرفی کنم که سبکش فیک چت و توییتر یا همون آیو هستش ...
          اگر دلت گرفته نیاز داری حال و هوای عوض شه من تورو دعوت میکنم که این فیکشنو بخونی . قول میدم پارت هاش انقدی کوتاه هست که وقتتو نگیره
          فقط از الان هشدار بدم قراره از خنده روده هاتو از دست بدی 
          https://www.wattpad.com/story/369690896?utm_source=android&utm_medium=app.rbmain.a&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Donya_thv

IELAORIGINAL

║▌║▌║█│▌
          نماینده ی همه چیز تموم کلاس تهیونگ، و شر ترین پسر مدرسه جئون، سایه ی همو با تیر میزنن. اما مشکل اینجاست که تهیونگ کراش وحشتناکی روی جئون داره! 
          تا اینکه یه شب... یه ناشناس به تهیونگ پیام میده...
          
          «این آیوی هات و هیجانی با کاپل کوکوی رو از دست نده!»
          
          https://www.wattpad.com/story/318397534?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=IELAORIGINAL
          
          ║▌║▌║█│▌