ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :)
اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث" رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
" میراث "
دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟
یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، میشد؟
https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi
هاییی
خوشحال میشم یه سر بزنید
بوسسس
تهیونگ با یه مرد پولدار خوشتیپ و رده بالا توی کره ازدواج میکنه و از نظر بقیه مجبوره زندگی خوبی داشته باشه چون میتونه هر چی میخواد داشته باشه و از لحاظ معنوی زندگی عالی ای داشته باشه ، اما نمیتونه چون شوهرش جوری رفتار میکنه که انگار پدر و مادرشو نکشته.و تهیونگ میخواد از اون مرد که به اصطلاح شوهرشه. انتقام بگیره.
" جونگ کوک میکشمت " تهیونگ زیر لب زمزمه کرد.
چی میشه اگه تهیونگ عاشق شوهرش بشه؟
آیا واقعا ازش انتقام میگیره یا میبخشتش و فراموشش میکنه؟
https://www.wattpad.com/story/374740404?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=jeunteakook