مردم تمام عمرشان انتظار ميكشيدند. انتظار ميكشيدند كه زندگي كنند، انتظار ميكشيدند كه بميرند. توي صف انتظار ميكشيدند تا كاغذ توالت بخرند. توي صف براي پول منتظر مي ماندند و اگر پولي در كار نبود سراغ صف هاي درازتر ميرفتند. صبر ميكردي كه خوابت ببرد و بعد هم صبر ميكردي تا بيدار شوي. انتظار ميكشيدي كه ازدواج كني و بعد هم منتظر طلاق گرفتن ميشدي. منتظر باران ميشدي و بعد هم صبر ميكردي بند بيايد. منتظر غذا خوردن ميشدي و وقتي سير ميشدي باز هم صبر ميكردي تا نوبت دوباره خوردن برسد. توي معطب روان پزشك با بقيه ي رواني ها انتظار ميكشيدي و نميدانستي آيا تو هم جزء ان ها هستي يا نه.📚💦💫
- JoinedJuly 9, 2017
Sign up to follow @harrysexual17
OR
If you already have an account,
By continuing, you agree to Wattpad's Terms of Service and Privacy Policy.
Story by Hَdیs💫
- 1 Published Story
War Queen (H.S)
2.8K
329
16
ملکه رویا ها با ملکه جنگی زمین تا آسمون فرق داره
ملکه جنگی رنج دیده ولی ملکه رویاها تو رویا ها به
سر میبره...
#522 in harrystyles
See all rankings
6 Reading Lists
- Reading List
- 25 Stories
- Reading List
- 49 Stories